باورتون میشه تا اینجا همه جوره از خودم زدم براش حتی خرجم میکردم نمیگم اون نمیکرد ولی اول من بعد اون کلا توهرکاری اول من باید انجام میدادم تا اون جبران میکرد ولی وقتی توخوب بودی عاشق ترین مرد دنیا بود حس خوشبختی داشتی امان از اینکع مطابق میلش نبودی داغونت میکرد.. تورو میاورد پایین
اخرین دعوا من با داداشم دعوام شده بود ناراحت بودم بش گفتم یه جا متوجع حرفم نشد با تشر گفتم حواست کو وای چه دعوایی زاه انداخت گف غلط کردی ناراحتی برا من میگی برو گمشو و اینا گفتم خب من عصبی ام تودرکم کن مگه تو عصبی بودی درکت نکردم گف ب من چه مشکلات تو برا من نیار! حتی مشاورم باش سعی کردصحبت کنه زیر بارنمیرفت ک خب باید منو اینجور مواقع درک کنه فقط حال خوبم که نمیشه براش باشه.. حتی یه هفته سراغش نگرفتم یه بار زنگ زد ج ندادم بعد خوبه چکارکنه چون پروفم این بود ادم خسته شه رهامیکنه میگه بم تکلیف منو روشن کن ج ندادم باز پیام داد یا ج میدی یا تمومه من ج ندادم اما حتی حاضر نبود معذرت بخاد نازمو بکشه میگه حقی نداره حتی گفتم شرطم اینه درمان شی گف من شرط قبول نمیکنم دلم بخاد درمان میشم نخاد به توچه خستم خدایی😭😭😭امان از خاطرات خوش و عاشقی ک گاهی مردد میشم😫😭