به حرف شوهرم گوش بدم؟

جدی؟! خوب اینا رو به شوهرت یادآوری کن. بگو مامانت آدمیه که مرزهای دوستی و دشمنی رو نمی شناسه. پس با این جور آدمی بهتره روابط محترمانه و غیر صمیمانه باقی بمونه. بحث کینه و کینه ورزی هم نیست. عقل این جوری حکم می کنه. وقتی با کسی کمتر صمیمی باشی، بعدا هم کمتر ازش توقع داری و رفتار خلاف انتظار ازش ببینی، کمتر دلت می شکنه. 

منم خواهرشوهر ندارم

و همسرم هم یه همچین خواسته و انتظاری ازم داره

به علاوه اینکه زیادی تو حس پسر بزرگ خونواده رفته و از منم همین انتظار رو داره

من واقعیتش خودم نتونستم

البته جلوی همسرم با همشون خیلی خوبم

یه سری کارها هم چون میدونم برای همسرم مهمه، با اینکه خودم اهلش نیستم انجام میدم چون براشون مهمه

ولی همینقدر فقط... اصلا نمیتونم باهاش اونطوری نزدیک باشم

تازه ما علنا بحث نداشتیم خدا رو شکر، ولی نظرشو میدونم

واقعا نمیشه باهاشون اونقدر صمیمی بود...

همین که باهاشون مهربون باشی و احترام بزاری،  کافیه. اونا هیچ وقت نمی تونن تو رو جای دخترشون ببینن. تهش یه رفتاری ازشون می بینی که خودت سرخورده می شی. 

زیاد باهاش بحث نکن ولی هر چند وقت یه بار که خیلی اصرار کرد، با زبون خوش اینا رو بهش بگو. و بگو من دارم سعی می کنم روابط رو مدیریت کنم که دیگه این طور چیزی پیش نیاد، وگرنه روی زندگی خودمونم ممکنه تاثیر بذاره. بگو اگر مامانت قرار بود مهربونی و صمیمیت من روش تاثیر بذاره، همون سه سال کافی بود. 

همسر من بیشتر از این توقع داره ولی نه به عنوان دخترشون

به عنوان عروس بزرگ

ما خیلی سبک زندگیامون فرق داشته، برای همین واقعا درکشون نمیکنم .... 

مثلا من خدایی خونه شون کار نمیکنم ولی یه انتظارهایی همسرم داره که مثلا خونه شون و مهمونی هاشون رو من بچرخونم (کار کردن منظورش نیست، مسئولیت و اداره و یه جورایی مدیریت اوضاع منظورشه، منم میتونم)

یا مثلا برای عید حتما باشم پیششون جلوی مهمونا و ...

اینجور چیزهاست، خودمو نمیکشم براشون انتظار اینکه دخترشونم باشم ندارم

برای خوشحالی همسرم تا یه جایی که بتونم این کارا رو میکنم، ولی سبک خودم این نیست

میدونی انتظارش چیه ؟

مامانش کلا بازنشسته بشه

خونه و زندگیشون رو من بچرخونم 

بازم میگم منطورش کارهاشون رو بکنم نیست ... حتی آشپزی هم نه، ولی فکر میکنه باید بهشون خیلی برسه

سنشون هم زیاد نیست، اما سبک زندگی مادربزرگشو هم که تعریف میکنه همینطوری بوده

فکر میکنه هنوزم باید همونطوری باشه