من ۵ ماهه عروسی گرفتم. دو روز بعد عروسی مادرشوهرم یه توهین هایی به خانواده کرد و تا دو ماه خورده ای بهم بی محلی میکرد . قبلا ماجراشو گفتم. الان اخلاقش عادی شده. حالا شوهرم گیر داده تنها برو خونه مامانم ازش خبر بگیر یا بهش زنگ بزن، مگه من نمیام خونه مامانت تو چرا نمیری؟
من میرم خونه مامانش ولی با شوهرم، تنها بعد از اون اتفاقا خوشم نمیاد برم
مثلا میخواد رابطمون خوب کنه ولی من هنوز حس می کنم مامانش پره و خالی نشده
چی بگم والا
اگر راحت توهین نمیکرد، باز میشد کاریش کرد
جلوی شوهرت باهاشون صمیمی باش
ولی با سیاست باش
"هر کسی را ملاقات میکنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمیدانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاشها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلیها در این دسته جا میگیرند 😊
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
آخه صمیمیت زوری که نمی شه. شما با سابقه ای که بینتون هست، در بهترین حالت بتونید یه رابطه توام با احترام رو حفظ کنید. با هم برید فضا برای بی احترامی و دلخوری کمتر فراهم می شه. من باشم هر جور باشه مقاومت می کنم در برابر تنها رفتن.
مامانم زنگ زده بود دعوتش کنه شروع کرد یه حرفای شاخ داری به مامانم گفت من هیچوقت هیچی نگفتم فق ...
دختر نداره ؟
شوهرت انتظار صمیمیت زیادی داره
چیزی که میخواد مثل مادر و دختره
بد هم نیست البته
ولی بستگی به هر دو طرف داره
"هر کسی را ملاقات میکنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمیدانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاشها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلیها در این دسته جا میگیرند 😊
دختر نداره ؟ شوهرت انتظار صمیمیت زیادی داره چیزی که میخواد مثل مادر و دختره بد هم نیست البته ولی ...
دختر نداره
سه سال عقد بودم رابطمون مثل مادر دختر بود و براش از دختر بیشتر کار میکردم با رضایت قلبی ولی وقتی به خاطر جاریم که تازه چند ماهه اومده تو خانواده منو گذاشت کنار و به خاطرش به خانواده توهین کرد و عروسیمو میخواست خراب کنه که نشد دیگه صمیمیت گذاشتم کنار، قلبم شکست که خوبی هایی که کردم ندیدن