نه اصلا خوب نیستم شوهرم ۳ سال سر کارم گداشت که سند خونه اومد ب نامت میزنم امروز رفت ب نام خودش زد ۱۰۰ گرم طلاهامو بهش داده بودم ۳ سال نخوردم و نپوشیدم نگشتم تا صاحب خونه بشیم بازم ی زره ناراحت شدم گفتم ولش مال دنیا ارزش نداره بهش گفتم ببرمون بیرون بگردیم ی ذره حالم خوب بشه رفتیم. ب زور فقط ی ذرت مکزیکی برا پسرم گرفت و ۶۰ تومن کرایه ماشین شد انقد غر زد که چرا اومدیم بگردیم هر دست فروشی میدیم میگفتم وایسا راهشو میگرفت میرفت منم کلا ۱۰۰ هزار داشتم آبجیم واسه تولد بهم داده بود اومدیم خونه زدم ب کارتش. گفت گو خوردم گفتم ببرمون بیرون اینم پولی که خرج کردی. واقعا از ته دل امشب برا بدبختیم گریه کردم حق من این زندگی نیس ای کاش زن بدی بودم
اون حتی نیومد برام دلیل این همه دروغو توضیح بده
کسی که وقتی شرکت بود بهش زنگ میزدم میگفت من این تایمایی که باهات حرف میزنمو مرخصی ساعتی رد میکنم چون نمیخام درامدم سر سورنی ایراد دار باشه
کسی که میگفت خادم حرم حضرت معصومس جمعه شبا
بهم گفته بود میکرن شدید داره و چه قدر من همینجا براش تاپیک صلوات نزدم
چه نذر و چله هایی نگرفتم براش و چه اشکایی که نریختم
کلشکی ارزش خودمونو بدونیم
یه گوشواره و یه النگو خودم گرفتم
به شوهرم نشون ندادم
چون با پول خودم گرفتم
مردا ارزش ندارن کاری براشون انجام بدیم
اونا قدر نشناسن
منم مه خوردم نه پوشیدم ماشین خریدیم آخرش گفت وظیفت بوده
ناراحت
رو به خنثی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
