امروز با شوهرم رفته بودم بیرون برای بچه ها خرید کنم
همسرم بیرون مغازه داشت با تلفن حرف میزد منم داخل بودم بعد انگار داشته منا صدا میکرده من متوجه نشدم یه خانم اومد گفت پدرت داره صدات میکنه خخخخ با اینکه من و شوهرم همسنیم
بعدش توی خیابون همکارش و زنش دیدیم.
خانمش خیلی گرم باهام برخورد کرد بعد گفت چقدر تو سری از شوهرت
همه دوستام و فامیلا و همکارامم میگن که من سرم ازش هه بعد این شوهر با یه پیر زن به من خیانت کرد هه
خیلی ناراحت شدم که قدرما ندونسته
با اینکه هم خونه داری میکنم هم بیرون کار میکنم هم به خودم و بچه هام میرسم خیلی ناراحتم
چقدر به ما خانما ظلم میشه