۱۸
تو فک کن چقدر کودک درونم زنده بود ک لباسام روش باب اسفنجی و میکی موس داشت و پیش مادرشوهرم اینا میپوشیدم 🤦♀️🤦♀️
کلا با دنیای متاهلی فرسنگ ها فاصله داشتم .😭😅😂
همینجوری تفریحی حوصله مون سررفته بود گفتم ی ازدواجی بکنم برای بالا بردن روحیه فامیل و جهت سرگرمی 😅😅😅😅
یهو به خودم اومدم دیدم وسط اشپزخونه نشستم با سیم ظرفشویی دارم کف دیگ سوخته رو میسابم و .... 😭😭😭😭
دلش کن بعضی چیزا گفتنی نیس😅😅😅😅