خانوما بیاین😢

مامی_متینا

مدیر استارتر

عضویت: 1396/06/15

تعداد پست: 587

سلام خانوما

من شمع درست میکنم که شب عیدی یه کمک خرجی بشه بهمون

یه مغازه ای بهم سفارش داد منم چند روز شبانه روز کار کردم سفارشش رو آماده کردم. بعضی شبا تا چهار و پنج کار میکردم😔

امروز که بردم تحویل بدم گفت بازار کساده و نمیخوام 😢😢😢

هنوزم میشه عاشق بود...

1401/12/19

21:11

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

rainyday

عضویت: 1396/07/10

تعداد پست: 36217

اینجا بفرست عکساشون رو

بوی نم بارون 😍🌧️☔

1401/12/19

21:12

1 نفر لایک کرده اند ...

مامی_متینا

مدیر استارتر

عضویت: 1396/06/15

تعداد پست: 587

عکس کارها رو میذارم اگه دوست داشتین ازم بخرین حداقل توی این اوضاع اقتصادی ضرر نکنم

مواد اولیه رو قرض کردم خریدم😢😢😢

هنوزم میشه عاشق بود...

1401/12/19

21:12

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان دلارام

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

مpejman

عضویت: 1401/04/17

تعداد پست: 372

دهنش سرویس بزار تو دیوار

1401/12/19

21:12

0 نفر لایک کرده اند ...

چبلاسکی

عضویت: 1401/08/03

تعداد پست: 1850

اخی😔نمیشه جای دیگ ببری برا فروش

1401/12/19

21:13

1 نفر لایک کرده اند ...

dokhtarmardoom

عضویت: 1400/04/02

تعداد پست: 11796

توی باسلام بزار بفروش یا توی روبیکا.ببر چندتا مغازه دیگه هم نشون بده

1401/12/19

21:13

0 نفر لایک کرده اند ...

مامی_متینا

مدیر استارتر

عضویت: 1396/06/15

تعداد پست: 587

هنوزم میشه عاشق بود...

1401/12/19

21:13

1 نفر لایک کرده اند ...

nastaram

عضویت: 1398/12/24

تعداد پست: 48887

پیج اینستا بزن عزیزم اونجا بفروش البته برای بلند مدت، الان اینا رو تو دیوار بزار

دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد،روزی که ردپای به جا مانده، شبيه چکمه های کدخدا بود یکی میگفت : دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده ، دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هرکسی به طریقی واقعیت را توجیه میکرد. دیوانه ای فریاد برآورد: که مردم؛ دزد ، خود کدخداست ، مردم پوزخندی زدن و گفتند : کدخدا بهدل نگیر، مجنون است دیوانه است، ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست.از فردای آن روزکسی آن مجنون را ندید وقتی احوالش را جویا می شدند کدخدا میگفت:دزد او را کشته است، کدخدا واقعیت را گفت ولی درک مردم از واقعیت، فرسنگها فاصله داشت، شاید هم از سر نوشت مجنون میترسیدند. چون در آن آبادی، دانستن بهايش سنگین ولی نادانی، انعام داشت....

1401/12/19

21:14

0 نفر لایک کرده اند ...