میدونم زیاد حرف زدم ولی اینو میگم ک اگه یشب فکر خودکشی ب سرت زد حداقل این حرفم یادت بیاد تا یکم اروم بشی
ی شب که هیچ راهی هیچچج راهی جز خودکشی برای خودم نمیدیدم و مجبور به خودکشی بودم
قرص خوردم و تا صب از خدا معذرت خواستم و خواستم و شرایطمو درک کنه و منو عذاب نکنه چون هیچ راه حلی جز خودکشی برام نمونده بود
اصلا حتی یک درصد فکر نمیکردم صبح رو ببینم ولی از خدا خواستم یا زندگیمو تموم کنه یا همه چیو جوری درست کنه ک دیگه خودکشی نکنم
صب شد و در کمال ناباوری بیدار شدم ولی زندگیم جهنم تر شده بود، من نمردم ولی عذابم چند برابر شده بود و دعا میکردم ک کاش همون شب میمردم
ولی صبر کردم گفتم حتما خدا میخواد یچیزی بهم نشون بده ک با اون حجم از قرصا نمردم
روزا گذشت و هی اوضاع بدتر و غیر قابل تحمل تر شد
ولی صبر کردم
باورت نمیشه خیلی سخت گذشت، اصلا مثل معجزه نبود، پوستم کنده شد تا گذشت
ولی بعد ک گذشت جوری زندگیم تغییر کرد ک هیچوقت نمیتونم درکش کنم، من مزد صبر و توکلم رو گرفتم، ب خودم اومدم دیدم اون زندگی تبدیل شده به ی زندگی شیرین بدون عذاب
خواهشا تحمل کن و توکل داشته باش
این حرفا نه دروغه نه امید الکی، ان شاالله همه چی درست میشه نه زود ولی روزای خوب هم میان