من دانشگاه فرهنگیان میخونم یه خانومه اومد دم دانشگاه از دوستم خواستگاری کرد بعد دوستم گفت نه فعلا قصدشو ندارم بعد خانومه به دفع روشو سمت اون یکی دوستم کرد گفت شما چی نمیخواین با پسرم ازدواج کنین بعدم روشو کرد سمت من گفت شما چی برا اون یکی پسرم میخوامتون یعنی شک شده بودم از دستش😐
تو که میترسیدی از تاریکی الان چجوری تنهایی خوابیدی؟کاش میدونستم آخرین غروبه , شهرمون جنگه خیابونا شلوغه , دستت تو دستم میدوییدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله ...🕊️🤍
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
به کاکتوس که زیاد آب بدی، خراب میشه؛ حکایت محبت کردن به یهسری از آدمای زندگیمونه :) این که عوض شدی ترس منه شدی بازی دست همه ..میزاری میری بی من .توکه میدونی سخته غمت .از تو دیگه چی سهم منه؟
شوهری که واسه خودت نیاد برای موقعیت بیاد به درد لای جرز میخوره خدا رو شکر ما که موقعیت نداریم😂
یاد اون دیالوگ از فیلم لئون افتادم که لئون به ماتیلدا گفت: تو به زمان نیاز داری تا یک کمی بزرگ بشی! ماتیلدا گفت: من دیگه بزرگ شدنم تموم شده؛ بعد از این فقط سنم زیاد میشه..🏵️