بچه ها من دیشب کلی خواب آشفته دیدم همش چرت و پرت بعد وسط خواب یه اتفاقی افتاد که همه فامیلای نزدیکم ناراحت بودن و خیلی هرج و مرج بود تو خونه. بعد تو اون شلوغی یه بچه کوچیک هی از من میکشید تا شیرش بدم اون بچه خودم بود اطرافیان هم میگفتن شیرش بده گناه داره ولی من نه روم میشد تو جمع شیرش بدم نه تو اون زمان، موقعش بود ولی اخرش خورد ایی انقدر حس خوبی داشت🤤🥺😂خوابم فکرمیکنم بعد اذان بود تعبیر اینا نداره ولی خیلی لحظه شیرینی بود من عاشق بچه کوچیکم🥺🥺🥺