چرا دیگه نمیتونم دعا کنم؟

خیلی سخت و غم انگیزه اینجوری

خسته شدی 

منم اینجوری شوم درکت میکنم ولی دوباره دعا میکنم

من هیچ ارزویی 

چله زیارت عاشورا بگیر از همین حالا که تولد امام حسین شروع کن ان شا الله حاجت روا بشی ارباب کشتی نجاته

بنظرم دعا کردن تاثیری نداره اگه قرار باشه اتفاقی بیوفته میوفته 

منم همینطور .اگه با دعا کاری درست میشد خود ائمه تو سختی نبودن‌.دعا فقط برای آرامش هست منی که هیچ وقت با دعا به جایی نرسیدم دیگه مطمئن شدم استجابتی در کار نیست 

من سال۹۲تو حرم با امام قهر کردم چون ازش خوایته بودم خوشبختم کنه و نشده بودم باخداهم قهر کردم چون هرچی صداش کرده بودم جواب نداده بود از اون سال تا حالا امام رضا منو نطلبیده خدا هم چندسال بعد از کرم و وقتی غرق بی خدایی و گناه بودم منو لبه ی پرتگاه برگردوند و نجاتم داد و زندگیم و ناراحتیایی که از بیخ و بن تو دلم بود و بخاطرش با خدا و امام رضاقهرکرده بودم رو با چله ی زیارت عاشورا به روش ایت اله حق شناس برام حل کرد بی خدا نمیشه زندگی کرد بی ائمه نمیشه راه درست رو پیداکرد

لذت بخش ترین بخش زندگیم این بود که سالها برای براورده شدن حاجتم دعا کردم، خیلی طول کشید🥲چندین سال طول کشید تا حاجتم رو گرفتم. ولی هیچوقت نگفتم خدایا فراموشم کردی یا... میدونستم و میدونم همیشه و تا ابد هر چیزی رو که بخوام بهترش رو خدا سر وقت مناسب خودش بهم میده.تسهیص خدا برام دقیق هست، میدونه چه زمانی نیاز صد در صدی به این دارم که حالم عوض بشه و همون موقع یکی از حاجتم رو بهم میده تا حالم و زندگیم به طور مثبتی عوض بشه، هر چقدر هم آدم بدی باشم ولی خدا همیشه باهام خوبه. مطمئن ترین  تکیه گاه زندگیمه.نمیدونم چطوری توصیف کنم اون حس و حال رو؛ اینجوری بودم که با وجود اینکه روزها بی امون گریه میکردم، غذا نمیخوردم و افسردگی شدیدی نرفته بودم و داغون بودم ولی بازم یه چیزی از اعماق وجودم میگفت:«گریه کن، فریاد بزن، غر بزنم، درد و دل کن ولی به خدا گمان و ظن بد پیدا نکن، صبوری رو کنار نذار و منتظر بمون تا خدا مصلحتت رو برات رقم بزنه.به خدا اعتماد کن تا ضرر نکنی.

قسم میخورم که اعتماد به خدا و صبوری و منتظر خواست خدا موندن باعث شد قوی بشم و حاجتم رو هم صدها برابر بهتر از چیزی که میخواستم خدا بهم داده.

خوشابه سعادتت من که لیاقت همینم نداشتم که برم پابوسش به این فکر کن که شاید صلاحت نبوده من خودم دعا میکردم و نمیشد چله میگرفتم و نمیشد خیلی ناراحت بودم حتی بچه خواستم و نموند ناراحت شدم ولی بعدش شرایطی پیش اومد که فهمیدم اون نشدن ها به نفعم بود حالا باز چشم امیدم به خداست.