لطفااا،خواهشااااااا تاپیک منم پاک کنید،ممنون میشم جدا
در خاطرات نیل آرمسترانگ نوشته بود::من آدم حساسی نیستم.وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکردم،وقتی گربه ام مرد گریه نکردم،وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم،و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم..اما وقتی از روی ماه یه زمین نگاه کردم،بغضم گرفت.با تردید با پرچمی که بنا بود روی ماه نصب کنم بازی کردم..،از آن فاصله رنگ و نژاد و ملیتی نبود..ما بودیم و یک خانه گرد آبی...با خود گفتم انسان ها برای چه می جنگند..؟شصت دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی ام و کره زمین با آن عظمت پشت شصتم پنهان شد و من اشک ریختم...||||بخوان که زن از رنج هایش قوی تر است🌿🗽🤍.
خدایا خواهر کوچیکه هم صاحب خونه بشه الهی آمین😍 یه چیزایی رو نمیشه تو مدرسه و دانشگاه، کف خیابونا و دوردورها یا تو مهمونی و جمع دوستها یاد گرفت، باید سر سفرهی پدر و مادرت یاد بگیری.مثل حیا، شرف، حرمت، نجابت، مردونگی و تعهد!
خدایا خواهر کوچیکه هم صاحب خونه بشه الهی آمین😍 یه چیزایی رو نمیشه تو مدرسه و دانشگاه، کف خیابونا و دوردورها یا تو مهمونی و جمع دوستها یاد گرفت، باید سر سفرهی پدر و مادرت یاد بگیری.مثل حیا، شرف، حرمت، نجابت، مردونگی و تعهد!
خدایا خواهر کوچیکه هم صاحب خونه بشه الهی آمین😍 یه چیزایی رو نمیشه تو مدرسه و دانشگاه، کف خیابونا و دوردورها یا تو مهمونی و جمع دوستها یاد گرفت، باید سر سفرهی پدر و مادرت یاد بگیری.مثل حیا، شرف، حرمت، نجابت، مردونگی و تعهد!
خدایا خواهر کوچیکه هم صاحب خونه بشه الهی آمین😍 یه چیزایی رو نمیشه تو مدرسه و دانشگاه، کف خیابونا و دوردورها یا تو مهمونی و جمع دوستها یاد گرفت، باید سر سفرهی پدر و مادرت یاد بگیری.مثل حیا، شرف، حرمت، نجابت، مردونگی و تعهد!