خواب دیدم مامانم جیغ منه و خواهرم و بردارم بودیم خواهربزرگم نبود بعد صدای جیغ اومد من اول به روی خودم نیوردم یعد دیدم مامانم در ورودی رو باز کرد میگه نمیترسین جیغ میکشم منم زفتم دیدم مار خیلی بزرگیه دویدم پیش بابام دیدم لباش کبووود شده میگم بابا پاشو کمک کن میگه باشه باز گفتم بابا پاشو دیگه گفت نمیتونم پاهامو تکون بدم
مار دشمنه فک کنم
نخوندم صدقه بنداز
خیره
صدقه بده
میگن خابو میشنوی هرچی که بود بگو خیره تا خیر اتفاق بیوفته به هرکسیم تعریف نکن خابتو
خیره ان شاءالله
ولی منم تا حالا مار دیدم ترسیدم چیزی نبوده الحمدلله
از فکرو خیال بود
شاید ذهنت درگیره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
