میسوزم از درد های ک مغزم کشید از رو کهیرهای همسرم خستم دیگه . خداررشکر خونه بابام اما یادم میاد ک چ شوهر ننگی بود . چرا صبر کردم.
ترس از آینده دارم از آینده خودم دخترم .
نمیدونم چ کار کنم ب زندگی 🥺 با همسرم آینده ندارم همسرم مدام اهل رفیق و دوستت دارم های الکیه.
من خستم خسته .
اما قوی ام. چقدر سخت بود