هفته پیش زایمان کردم.
بماند که توی بارداری چقد اذیت شدم و همش حالم بد بوده.
بچمم زردی داره و بیمارستان بستری بود ه
از اون روز مامانم مثل گل جم کرده منو.
امشب به زور فرستادمش خونه خودشون.
مادرشوهرم مثل مهمان میاد دوساعت هست پذیرایی میشه و میره.
امشب اومده خونه من توقع داره من ازش پذیرایی کنم.
اگه کارهاشو بگم.
که کلا مغزتون سوت میکشه.
ولی من الان حالم بده.
خونریزی دارم.
بخ یه دارم نمیتونم کاری بکنم.
بچمم به زحمت میتونم شیر بدم.
برای شام بهم میگه برات تخم مرغ درست میکنم.
اعصابم خورده.
چکارکنم بنظرتون