خواهرم خودش کارمنده آموزش پرورش بعد اکثر کسایی که میان خاستگاریش تو همین حیطه شغلین مثلا معلمن کار دومم ندارن فقط همون مثلا ۶.۷ملیون حقوق بعد خواهرم تا میفهمه شغلشون میگه اصن راه ندین بیان مامانم میگه خب تا کی میگه اگه قرار با حقوق بخور نمیر یه نفر همش فکر قرض اینا باشم ترجیح میدم با حقوق خودم خوش باشم حال کنم سفر برم نظرتون چیه البته مخالف ازدواج نیست ولی خب وضعیت اینه بنظرتون کارش درست؟
یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
خواهرت تفکر منو داشت 🧐😅چ جالب ، به نظرش احترام بزارید و اینکه بالاخره بله رو میگه همونطور ک من هشت سال صبر کردم گفتم بله بالاخره اون کسی ک خاستم اومد اصلن به زور وادارش نکنین