دوستان کسی هست باهم حرف بزنیم امروز چهارمین سالگرد ازدواجمون بود شوهرم تا یاعت دوونیم شب رفته بود عروسی وقتیم ک اومد دعوامون شد و گتکتم زد حالن ازش بهم میخوره ازش متنفرشدم دلم برا دخترم میسوزه ک هم شیرجوش میخوره هم وسط دعواهای ما گریه میکنه
باور کن ما هم مشکلات داریم.ولی مجبوریم یک سری چیزا رو کوتاه بیایم یعنی نزاریم کار به جاهای باریک کشی ...
بخدا کوتاه میام همیشه خیلی با رفیقاش میگرده زک سره یا بیرون یا هیئت یا جشن و فلان... من یکسره خونه م شدم مثل بچه های عقده ای ک ی بار ببره منو تا ی جایی ذوق مرگ میشم
دقیقا این مشکلو یکی از اشناهای من داره عین مشکلات تو.اونم شوهرش از لحاظ تیپو قیافه خوبه.حتی پسر مودب تو دل برویی هست.هر کی میبینش میگه خیلی پسر اقایی.ول وقتی باهاش یکم بحث میکنه زود از کوره در میره میزنه زنشو میترکونه.یجوری هم حرف میزنه همرو قانع میکنه با اینکه دست به زن داره.بیشتر هم بخاطر خونوادش دختر بیچاره رو میزنه.
دقیقا این مشکلو یکی از اشناهای من داره عین مشکلات تو.اونم شوهرش از لحاظ تیپو قیافه خوبه.حتی پسر مودب ...
دقیقا دقیقا شوهر من بخدا از همه نظر بیسته ولی دست بزن داره اوایل ب خونوادش میگفتم میگف امکان نداره محمدجواد تاحالا انگشتشو رو خواهراش بلن نکرده چ بدسه ک بزنه ولی اون شب ک زد با همون صورت خونی رفتم خونه مامانش گفتم من عروستون ن دخترتون اومدم ک فقط ببینین چ شوهری دارم من همونجا همشون خشک شده بودن باورشون نمیشد
باز خوبه خونوادش باهاتن.ولی اون اشنای ما با اینکه میدونن پسرشون دست به زن داره زیر بار نمیرن و از پس ...
ن مادرش خوبه خدایی از حق نگذریم شوهر منم خوبه ولی همین ک میزنه ازش بد اومده. خودش میگ من بدم میاد وقتی تو بامن یکی ب دو میکنی میگ زبون نزن فحش نده ک منم نزنمت