2777
2789

البته این خاطره برا حدود ۹ ساله پیشع...عروسی داییم بودش منم یه ۱۴ سالی داشتم...خاله هام و زندایی هام و مامانم همههه رفتیم یه آرایشگاه...اولین چیزی ک فهمیدم اینه هیچوقت هیچوقت کل فامیل عین گله گوسفند نباید بچپن تو یه آرایشگاه...چون واقعا ناک اوت میشی...من دیگ رسما فشارم افتاده بود‌...از همه کوچکتر بودم و گذاشتنم آخر سر...دیگ ببینید ازم چ جنی درست کرده آرایشگره هول هولکی...

حالا کاش اینهمه معطلی من یه نتیجه ای می‌داشت....ولی متاسفانه نه فقط من بلکه همه مون به نحوی شبیه قزمیت شده بودیم...خاله مو نگووو سایه رو دور تا دور  چشماش زده بود انگار نقاب بود😂 زنداییم مو هاش پفه در حالت عادی...یه روغنیم مالید بهش انگار سرشو کرده بود تو گریس ماشین...همششش روغنیییی.. خودمم ک نگم براتون...خط چشمام یکیش کج بود...رژلب اینقدرررر تیره بود شبیه اون جادوگر های تو فیلما شده بودم...اصلا یه وضعیتی بود‌..تو مراسم شدیم سوژه کلللل فامیل ما چند نفر😂😂

اوضاع رو وقتی فهمیدیم خیییلی خیطه ک بابابزرگم و مامان بزرگم اومدن پیشمون تو تالار...بابابزرگم در حالی ک خالم رو ب روش بود داشت و بر و بر نگاش میکرد رو کرد  به من  گفت خالت کجاست پس؟مگه باهاتون نبود..😂😂😂😂

حالا بماند چقدررر دایی اینام حرف بهمون زدن بعد مراسمممم😂😂

هیچوقت یادم نمیره...و جرات نمیکنم فیلم عروسیشون نگا کنم....

اگه امضامو میخونی مهربانترینم ممنون میشم برای شادی روح پدرم دعا کنی با قلب پاکت🖤🖤

حالا دوستمم تو مراسم بود...فرداش کللل مهم کلاسیای مدرسه رو باخبر کرده بود ک اره بهار رفته آرایشگاه...یه رژ لب و خط چشمی داشته ک نگووو😂😂

شدم سوژه اونام

خلاصه درس شد برام و بعد اون پامو آرایشگاه نذاشتم...خودم خودمو درست میکنم 

اگه امضامو میخونی مهربانترینم ممنون میشم برای شادی روح پدرم دعا کنی با قلب پاکت🖤🖤

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دقیقا این زخمو منم سر عروسی پسر خاله ام خوردم 😂😂😂 اصلا انقد تباه منو آرایش کرده بود قیافه ام به جای خوشگل شدن زشت و ترسناک شده بود🤣🤣🤣

اومدیم خونه ی مادر بزرگم حاضر شیم بریم تالار یکی از پسرخاله هام از شدت تعجب چشاش گرد شده بودو هی منو نگاه می‌کرد 😢

وای مردم از خنده من یاد عروسی داییم افتادم البته سی سال پیش وای مامانمو خواهرمو خاله هام مثه جن شده بودن یعنی بچه کوچیک یا پیرمردی که ضعیف بود قلبش اینارو میدید سکته میکرد همشونم موهاشونو انگار با طناب بسته بودن فرق آسمون🤣🤣🤣🤣🤣

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   my_00  |  22 ساعت پیش
توسط   nnnnop  |  7 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز