شنبه اون هفته بی هیچ دلیلی کلی اومد خونه قربون قدیم رفت لاو ترکوند واز فرداش بداخلاق عصبی و قاطیه الان هشت روز همش گیر میده دنبال بحث و دعواس هی بهش میگم خب چته چرا اینجوری میکنی میگه همین ک هس ناراحتی برو طلاق بگیر یا امروز ماشین گذاشت خونه برو با بچت بچرخ برو بیرون فقط از سر من دست بردارین در صورتیکه ا صلا نمیذاره ما تنها بیرون بریم نمیفهممش چکار کنم باش ک زندگیمون آروم شه
هر دومون ازدواج دوممنون هس از وقتی باز داستان عروسی دخترش پیش اومد اینجوری شده ی روز کمتر ی روز بیشتر فک میکنم دعا کردن انگار واسش عین جنی هاشده همش معطل من حرف بزنم دعوا کنه مگه آدم چقد اعصاب داره منم ی هو قاطی میکنم بخدا دیسک کمرم زده بیرون فلج شدم حرصم میده از بس چکار کنم ترو خدا ی راه حلی بدین
مشکل خاصی نداره والا اعتیاد داره کلا همینجوریه تعادل نداره ی روز خوبه ی روز قاطیه ولی بعضی وقتا مثل الان خیلی طولانی میشه هر وقت خونه داداشش بریم تا چن روز الکی قهر دعوا داریم بدبختی اونجا هم زیاد میزه اینقد ک این میره اونا نمیان باشم گفتم خونه این میریم اینجوری میشیم گوش نمیده بلز میریم اصلا خالیش نمیشه داره زندگیش خراب میکنه