2737
2734
عنوان

هر وقت به مادرم زنگ میزنم ....

622 بازدید | 26 پست

همیشه یه جوری دلمو میشکنه با یه حرف سرد 

خسته شدم بارها خودمو لعنت کردم دیگه زنک نزنم باز گفتم مادره خدا خوشش نمیاد 

بعدشم خیلی ریز میخنده حرصمو در میاره 

هرگز خونم نمیادیک ماهه پام شکسته یک بار اومد پنج دقیقه نشستن رفتن پدرم از اون بدتر 

به خاطرشون همیشه دارم از شوهرم حرف میخورم 

به هیچ صراطی هم مستقیم نیستن خسته شدم ،😭😭😔😔 دزست نمیشن اصلا 

نه میتونم بزارمشون کنار نه هیچی ..

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم .....😍😍😍💓💓🙌🙌


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

من هر بار میرم خونه مامانم با خودم میگم دیگه حالا حالاها نمیام ولی باز یادم میره تا میگه بیا پامیشم میرم

هر دفعه هی یه چیزیو بهانه میکنه به پسرم میگه پاشین برین خونتون

ایندفعه فقط به خاطر اینکه پسرم یه دکمه اشتباه رو کنترل تلویزیون زده بود کلییی جیغ و داد کرد و گفت برین خونتون

الهی عزیزم ولی یه بار برای همیشه با خودت تموم کن که اخلاقشون همینه و تغییر نمیکنن. حالا یا بدون حرص ...

همش منو میرنجونن ولی من همش غصشونو میخورم 

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم .....😍😍😍💓💓🙌🙌
2740
خواهر برادر دیگه هم دارین وقتی کار دارن یا مریض هستن هم به شما نمی گن ؟؟متاسفانه مادرا یواش یواش دار ...

آره دارم با خواهرم بدتر از من 

با برادرم باز بهترن 

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم .....😍😍😍💓💓🙌🙌
من هر بار میرم خونه مامانم با خودم میگم دیگه حالا حالاها نمیام ولی باز یادم میره تا میگه بیا پامیشم ...

منم همینم ،انگار اصلا وجود ندارم ...دغدغه زندگیم شده این ،شوهرم مدام میگه مامانت زنگ نزد .....😥😥

منم همینم ،انگار اصلا وجود ندارم ...دغدغه زندگیم شده این ،شوهرم مدام میگه مامانت زنگ نزد .....😥😥

خسته شدم هر کس دیگه ای بود تا حالا کنار گذاشته بودمشون 

و من برای زندگی تو را بهانه میکنم .....😍😍😍💓💓🙌🙌

مادر من سر بارداری اولم که دوقلو بودن یه بار خونم که نیومد هییییییچ ، توقع داشت من پای پزاده برم خونش همش 

خلاصه که منم نادون بودم هی رفتم و اومدم و آخر یه شب دلمه گذاشت جلوم گفت بشینیم بپیچیم انقدر سخت نشستم ولی همه کارو کردم تا تو ۶ ماهگی دوقلوهامو از دست دادم ...

از بچکی خییییییلی کتکم میزد و دائم میگفت درد و بلای بچه های مردم بخوره تو سر تو که تو خونه کار نمیکنی ما مثلا فلانی هم درس میخونه هم کار میکنه ....

الانم دااااااائم از بی فکر حرف زدناش در عذابم 


هر روز بهش زنگ میزنم متاسفانه و هر روز کلی چرت و پرت و تکرار میکنه اما متاسفانه میدونم خیییییلی مقصرم که حداقل نمیتونم کمش کنم حرف زدنمو 


منم همینم ،انگار اصلا وجود ندارم ...دغدغه زندگیم شده این ،شوهرم مدام میگه مامانت زنگ نزد .....😥😥

نمیدونم والا.اعصابش نمیکشه.منم دلم نمیاد به روش بیارم ولی خییلی دلم میشکنه.با خودم میگم شاید ما هم به این سن برسیم بدتر از این بشیم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز