شبا که می خواهی بخواهی باید حواست باشه یادت نره گوشی رو بزاری رو زنگ و گرنه خواب می مون
شب خواب می بینی نتایج اومده
صبح که پا میشی موقع صبونه باید چشمت به ساعت باشه که ساعت ۸ نشه یه وقت
یه سوالو که یاد نگیری قلبت میاد تو دهنت
شب که میشه سرت درد میگیره از بس به کتاب به نگاه کردی چشمات اذیت میشه همش به ساعت نگاه می کنی کی برنامه تموم میشه کمرت داره نصف میشه از بس نشستی
اون موقع یه نفر این وسط میاد میگه چرا همش تو اتاقی چرا از جات تکون نمی خوری نق میزنه به جونت مغزت رو نابود می کنه جیغ می کشه می که مگه زایمان کردی همش یه گوشه نشستی با نیش خنده میگه زخم بستر نگیری چنان الان جیغ کشید قلبم درد می کنه
که چرا صدات کردم بیا پذیرایی مرتب کن نیومدی
من از مشاور برنامه میگیره ساعت اش این ور اون ور بشه کلا برنامه ام بهم میریزه
اینم بگم که مامان اصلا آدم مرتب نیست یعنی تو کل شبانه روز حداکثر یه ساعت تو خونه کار می کنه به جز غذا البته داداشمم که روزی ۱ ثانیه هم درس نمی خونه باور کنید مدرسه هم یکی در میون میره به اونم هیچی