سلام دوست خوبم، ممنونم گلم، پسر عزیزم چطور هست؟ والله از وقتی پسر دومم بدنیا اومده دخالتها بیشتر بیشتر شده و همسرم هم به این دخالتها تا جایی اجازه میده مثلا مادرشوهرم هر جا میره غیبت من رو میکنه و چند نفر هم اومدن بهم گفتم که خیلی ازت بد میگه و اینا.
همون شب اومد خونه و آشتی کردیم الان خوب هست ولی انشالله که همیشه اینطور بمونه.
البته من توقیف اموال هم زدم و نمیخوام از توقیف دربیارم چون دیگه اعتماد ندارم چند بار مادرشوهرم خواسته نصف خونه که به نام همسرم هست به نامش بزنه و همسرم هم راضی میشد گاهی.
من تقریبا توی این هفت ماه حساب کنی یک ماه خونه خودم بودم وقتی یه بحث کوچیک هم داریم مادرش سریع میاد خونمون و اون بحث رو یه دعوای بزرگ میکنه خیلی زیاد خسته ام و داغون و منم به خاطر ندیدن اون از خونه میزنم بیرون مثلا وقتی هم قهریم زود زود میاد به پسرش سر میزنه و یا اینکه ثلا شوهر جاریم رفته بود کربلا همش زنگ میزد که شب همسرم بره اونجا بخوابه این هم میرفت جاریم یه دختر چهارده ساله داره و یه پسر هشت ساله میگفت میترسه بدون شوهرش و من رو با دو تا بچه خیلی کوچیک تنها میزاشت و میرفت.
یادم نمیره این رفتارها وقتی یادش میافتم میخوام زندگی رو تموم کنم ولی بچه ها مخصوصا پسر بزرگم خیلی گریه میکنه واسه باباش الان که تو خونمون هستیم حالش خوبه