یخ زیر لب گف: چه فایده که زندگی کنی و کسی رو دوس نداشته باشی؟چه فایده که کسی رو دوس داشته باشی ولی نگاهش نکنی؟
روز ها یخ به آفتاب نگاه میکردم. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچیک و کوچکتر میشود.یخ لذت میبرد ولی خورشید نگران بود
یک روز خورشید بیدار شد و تکه ای یخ را ندید، نزدیک شد از جای یخ جوی کوچکی جاری شده بود
جوی بعد از زمانی تو زمین ناپدید شد.چند روز بعد از همان جا یک گل زرد رنگ به شکل خورشید روید،هرجا که آفتاب میرفت گل هم با او میچرخید و به او نگاه میکرد
گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد،او هنوز عاشق خورشید است🌻☀️