زندایی عوضی

سلام بچه ها خوبین

ما یه زندایی داریم که این خانوم از روز اول به ما نگاه سو استفاده داشت.یعنی هر زمان میاد خونمون به یه نحوی ازمون یه جیزی میگیره یا بارها ما باهاش جایی رفتیم که کار اونو را بندازیم کاری کرده اسنپشم حساب ددیم خرجشم دادیم.مامانمم ماشالا همیشه همه جیز بهش میده.شده تنهای قیچی که تو خونه داشتیمو داده به اون.وسیله ای که خودمون احتیاح داشتیمو داده بهش.درعوض هربارما میریم خونش به شده به چشم دیدیم خوراکیاشو قایم میکنه و کمترین پذیرایی رو میکنه و تاحالا چند بار حتی بخاطر غذایی که جلومون گذاشته یه تیکه ای بهمون انداخته جوری که مامانم یا خواهرم بدجور بهشون برخورده و ناراحت شدن.درعین حال خیلی هم پرروعه.امشب ماخواستگاری خواهرم بود اینم اومد خونمون مامانم بهش گفته که یعنی بیاد کمک کنه آشپزی یه مرغم باخودش آورده بود من خبر نداشتم این آورده.وسط پذیرایی و اینا بودیم خواهرم بهم گفت اون وقتی که تو از آشپزخونه رفتی بیرون پشت سرت اشاره کرد گفت برو گمشو.خداوکیلی من ازش خوشم نمیاد ولی هیچوقت چیزی بهش نگفتم همیشه محترمانه باهاش رفتار کردم.این هربار همینحوری اشاره میکته پشت سرم به من فحش میده.بعد که خواستگارا رفتن مامانم گفتم وایسا چندتا شیرینی بذارم ببری واسه مامانت من که اعصابم خورد بود گفتم اووو حالا دوتا شیرینی آوردن نمیخواد خیرات کنی.زنه برگشت گفت یعنی من دوتا شیرینی واسه مامانم ببرم بده و فلان.منم گفتم وردار جعبه شیرینی رو با خودت ببر مال تو.البته با حالت دعوا گفتم.حالا اینه که رفتن همه هوار شدن سر من که تو جقد بیشعوری و پشت این خانومو گرفتن و هواداریشو میکنن.من بهشون میگم این زنه به هر طریق به من توهین میکنه بعد شما پشت اینو میگیرین.و سراین ماجرا یه دعوا شد.اینم بکم حتی مامانمم که عاشق ایناست خودش بارها گفته اینا فقط از من سو استفاده میکنن ولی بازم میره میشینه پیششون بدترین حرفارو راجع به من که دخترشم میزنه جوری که یکی ندونه فک میکنه اونا خانوادشن من دشمنشم با اینکه اوناهم ارزشی براش قاعل نیست.حالا سوال اینه من کار بدی کردم؟نباید یه جوری یه جیزی بهش میگفتم وقتی همش‌میشینه پیش اون یکی خواهدم و مادرم همش از من بد میگه.گرچه اونا خودشون بهش اجازه میدن ولی همش با کنایه منو مسخره میکنه و پشت سرم بعد رفتنم مثلا میگه برو گمشو