منم میترسیدم شوهرم باهام اومد تو بهم گفت چشماتو ببند داخل دستگاه ک کردنم از اون ور اومد اول دستش گذاشت رو سرم چون من ام ار ای رحم و تخمدان بود موردی نبود بعدم وایسلد بالا سرم انقد شعر اهنگ میخوند ک من خودمو کنترل میکردم نخندم... بگوچشماشو ببنده برو از اونور بمون بالا سرش و باهاش حرف بزن و اون گوش کنه.... ولی حرفایی ک دوس داره نه چیزی، ک ناراحتترش کنه..