خواهرشوهرم میخواد واسه پسرش تولد بگیره تهران زیاد فامیل ندارن میخواد بره شهرستان خونهدعمش بگیره همشون دارن میرن از خانواده شوهرم من مرخصى ندارم تو مان اسفند تازه جمعشم سر کارم بعدشم از این عمه خوشم نمیاد آخرین بارى که رفتیم خونشون بهم بى احترامى کردن خودش و دختراش حالا شوهرم میگه تو میخواى من با همه قطع رابطه کنم میگم نمیخوام ولى ازم نخواه بیام دو سه شب جایى بمونم که بهم بى احترامى میشه اصلا تو کتش نمیره چى میگم میگه تو اینهمه میرى خونه فامیلات آره من میرم خونه فامیلم ولى شب نمیمونیم
بهتر بود بهونه کارتو میکردی الکیم با شوهر جان بحث نمیکردی
امیرمؤمنان علی(ع)- خطاب به قنبر- که میخواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید- میفرماید: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری خشنود نکرد و شیطان را با حربهای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (أمالی شیخ مفید، ص118، ح2)
دقیقا روز پدرم همین شد از دو شب قبلش رفتن شهرستان منو شوهرم ساعت مارک واسش خریده بودیم من گفتم پدرت بشینه تو خونش احترامش واجب میرم دیدنش ولى وقتى نمیشینه منم پدر و پدربزرگمو تو تهران ول نمیکنم برم شهرستان حالا اونموقع شوهرم تنها رفت ساعتم تنها داد بعدا پدرشوهرم به روى منم نیاورد انگار ناراحت بود که من نرفتم به خاطر ساعتم تشکر نکرد ازم
ایشون به خودش مربوطه کجا و به چه نحو تولد میگیرن شمام اختیار داری که بری یا نه درین مورد با همسرت توافق کن دیگران لزومی نداره با ما هماهنگ کنن برنامه هاشونو اما دعوت هم اسمش روشه اجبار که نیست ادم بسته به شرایطش یه دعوتی رو میپذیره یکی رو هم مودبانه رد میکنه