اگهکسی ک واقعا دوستتون داره تو محیط کار بهتون توجه میکرده و علاقه داشته و درواقع هدفش ازدواج بوده بعد ک میفهمهشما ازش بزرگترین، یهو سرد بشه و واقعا کم محلی کنه جوری ک حتی یه سوالم نیاد ازتون بپرسه بره از میز اون همکارتون بپرسه واون ارجاعش بده ب میز شما ...چجوری باهاش برخورد میکردین خیلی اعصابم ازین رفتاراش خورده داغون شدم ..خیلی له شدم مخصوصا ازینکه عادی رفتار نمیکنه ...شما بودین چجوری رفتارمیکردین؟؟
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
طرف منم چشاشو مثل من ازم میدوزده ... ولی خب تمرکزم توی کار افت کرده و وقتی یک روزی محل کار نمیاد من اون روز اروم ترم .... خیلی خواستم فکرم رو ازاد کنم ولی نشد .... هنوز بلد نیستم بهش فکر نکنم هنوز یاد نگرفتم ... و لعنت به فکرهایی که خودم توی ذهنم میسازم ... میگن از چیزی که میترسی رو به رو شو و برو تو دلش ... فرار نکن ...
طرف منم چشاشو مثل من ازم میدوزده ... ولی خب تمرکزم توی کار افت کرده و وقتی یک روزی محل کار نمیاد من ...
ما هم هردو دیگه نگاه مستقیم ب هم نمیکنیم ...ولی سخته وقتی خیلی توجه ب بی توجهی تبدیل بشه. کاش اگه،سن براش مهم بود اصلا ازاول نیمده بود ب سمتم ..خیلی دلم شکست این همه توجه شده بی توجهی دارم میمیرم
ما هم هردو دیگه نگاه مستقیم ب هم نمیکنیم ...ولی سخته وقتی خیلی توجه ب بی توجهی تبدیل بشه. کاش اگه،سن ...
من جوری بد اخلاق شدم و ازش فراری که فکر میکنه ازش بدم میاد ... خیلی خواست دوباره ارتباط بگیره ولی من پسش زدم ... حالا هر دو از هم دوریم و مثلا باهم نیستیم ولی کسی توی محل کار نفهمید ولی من یکی از درون پوکیدم ... نمیدونم اون چی فکر میکنه درباره ام ولی من حتی موقعی که میخوام چشامو ازش بدزدم ممکنه چشم غره برم و میترسم اونو ناراحت کرده باشم ... وقتی تو جمعی با همکارا هستیم اون که میاد من اونجا رو ترک میکنم چون خیلی تابلو بهش نگاه میکنم غیر مستقیم ...نتونستم .... دوست دارم بتونم ولی حتی فکر کردن بهش گریه ام میگیره .... یکسال هر شب فقط گریه کردم ... دوست ندارم ضعیف باشم .... دوست دارم برام بیتفاوت مثل بقیه باشه ولی انگار دوست داشتنش رو دوست دارم حتی اگه این حس وابستگی یک ضعف برام باشه که هست ...