من رفتم نونوایی شاطر به من گفت شماره خودمو بهت میدم ما یه کارگر خانم میخوایم شما اگه کسی رو میشناسید به من معرفی کنید نانوا اصلا من و نمیشناخت من دوهفته بود که میرفتم نونوایی من یه خانم چادری هستم ولی چهره گیرایی دارم ... این حرف در حین نون گرفتن به من گفت من اصلا تعجبم گرفته بود چند لحظه مکث کردم گفتم نمیخوام اون لحظه بچه محله مون که مرد بود داشت نون میگرفت نخواستم که اون چیزی بفهمه رفتم نونوایی که خلوت شد رفتم بهش گفتم این چه حرفی بود زدی من آب شدم شما داداش منی تو گوشیه من فقط شماره اقامه فقط تند تند عذر خواهی میکرد به شوهرم چیزی نگفتم چون شوهرم میرفت همون جا اون و میکشت الان بازم میرم اون نونوایی چون شوهرم بهم میگه از اوجا نون بگیر اگه میگفتم نمیشه چی میخواستم بگم قیامت میشد ولی الان دیگه میرم نونوایی جرعت نداره بهم نگاه کنه منم اینقد سنگین رفتار میکنم الان دوماهه...
میخوام بدونم آیا واقعا منظوری داشته یا من بد برداشت کردم ؟!