2733
2739
من قبل از این برنامه هر هفته یا هر ده روز یکبار باید خونه رو تمیز میکردم و چون همیشه باید تمام خونه رو مرتب و تمیز میگردم هم خیلی وقتم رو میگرفت و هم خیلی خسته میشدم اما با این برنامه چند ساله که خیلی همه اموراتم در روال نظمه
Always believe that something wonderful is going to happen


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2742
سهیلا جون من سالهای اخر کارشناسی بودم که ازدواج کردم و تمام این سالها در کنار زندگی مشترک و دور از خانواده در یک شهر غریب با همسری که ساعت 7 صبح میرفت سر کار و ساعت 9 شب می اومد خونه ، هم درس خوندم و هم سرکار رفتم و هم بخاطر شرایط کاری همسرم تمام خرید و کارهای اداری و اینها با خودم بود و همین شرایط باعث شد بسیار با برنامه باشم. حالا شما هم چون داری درس میخونی من یکی دو نکته رو بهت بگم از تحربیات خودم که امیدوارم برات مفید باشه. یکی در مورد آشپزیه! من مجبورم بخاطر کار همسرم که با خودش نهارش رو میبره از شب قبل غذا رو آماده کنم که معمولا غروب این کار رو انجام میدم چون همیشه غروب برام وقت مرده ایه. در کتارش حین آشپزی اگه کار دیکه ای توی آشپرخونه دارم انجام میدم مثلا درهای کابینتها رو دستمال میشکم یا اگر ظرفی باشه میشورم. روزهایی اما که همسر نهارش رو باخودش نمی بره یا خونه اس، من صبح زود که برای نماز بیدار میشم نهار رو بار میذارم، مثلا اگر اون روز نهارم قیمه باشه برنج رو خیس میکنم و خورشت رو بار میذارم و دیگه کاری باهاش ندارم تا خودش آروم آروم بجوشه و حاضر شه. سر ظهر که از درس خسته ام یا از کار خونه یا درس و پروژه، یک ساعت به خودم استراحت میدم و توی اون یک ساعت حین اینکه برنج رو میپزم سیب زمینی هم برای خورشت سرخ میکنم. البته روزهایی که سر کار باشم یا دانشگاه کلاسهای خودم باشه برنح رو پلوپزی دم میارم اگر اون روز غذام برنجی باشه و خورشت رو توی آرام پز. اگرهم غذای غیراز برنجی باشه باز از آرام پز یا بخار پز استفاده میکنم. و بااین برنامه (استفاده از وقتخهای مرده برای آشپزی) معمولا خیلی خیلی کم پیش میاد که غذای فریزری داشته باشم. یه سری مواد هم بریا سرعت عمل توی اشپزی اماده میکنم که معمولا برای زمان امتحاناتم هست. مثلا حبوبات خیس میکنم و در حد یه ربع نیمه پخته میکنم و یعد فریز میکنم که مثلا برای شام یا غذاهایی که حبوبات دارن راحت باشم و غذام سریع تر حاضر شه. و پیاز هم خلال میکنم و سرخ میکنم و فریز میکنم. اینکار به سرعت عمل برای اشپزی خیلی کمک میکنه. کارهایی مثل شستن لباسها و اتو کشیدن هم برنامه دارم. معمولا لباسها رو هفته ای یکبار میندازم ماشین، و آخر شب جمعه، بعد شام و شستن ظرفها (که باز جز وقتهای مرده اس) به اندازه نیاز خودم و همسرم لباس اتو میزنم مثلا اگر در هفته چهار روز کلاس داشته باشم دو ست مانتو شلوار و مقنعه اتو میزنم و آویز میکنم. برای همسر هم برای یک روز در میانش لباس اتو میزنم و آویز میکنم. و بقیه لباسها رو توی یکی از طبقات کمد میگذارم که توی اناق توی دید نباشه یا روی چوب لباسی نباشی و توی قسمت اویزی کمد فقط لباسهایی باشه که اتو کشیده ان و برای اون هفته پیش رو نیازمون هستن. امیدوارم برات مفید باشه هرچند که ماشالا خودت کدبانویی اما چون درس خوندن شرایط خاصی هست و من همزمان با زندگی مشترک سالهاست که دارم تجربش میکنم برات گفتم
Always believe that something wonderful is going to happen
واى ایسما جوون چ قدر شرایط زندگیت مثل منه تنهایى و دورى و...مرسى از راهنماییت واقعا من فقط تجربه اشپزیم کمه انم واقعا همسرم خیلى کمکم میکنه فقط چون علاقه ندارم زیاد پیشرفت نمیکنم
2740
سهیلا جون من در روز نیم ساعت برای تمیزی خونه طبق اون برنامه که برات نوشتم وقت میگذارم. ظرفها رو هم بلافاصله بعد از هر وعده غذایی میشورم و خشک میکنم و میگذارم توی کابینت. برای اشپزی هم که توی پست قبل نوشتم . مطمان باش با یه برنامه دقیق به هرچی بخوای میرسی. خیلی از خانمها بودن شرایظی خیلی سخت تر ازمن و شما داشتن اما به اهدافشون رسیدن. نم.نه اش مامان خودم. ما خوزستانی هستیم. زمان جنگ، اواخرش بود، من حدود چهارسالم بود و داداشم تازه متولد شده بود مامانم اون موقع مدیر یه مجتمع اموزشی بودن از ابتدایی تا دبیرستان. فکر کن زمان جنگ و اون شرایط و اون همه ناامنی، یه تا بچه کوچیک و نوزاد و شاغل.....همو.ن موقع مامانم فوق لیسانس قبول شدن..... ولی اونقدر با برنامه بودن و اونقدر تر و فرز کارهاشون رو انجام میدادن که همیشه هم توی کارشون هم توی درسشون بهترین بودن و من الان که بهش فکر میکنم با خودم میگم چطور ااون همه مسئولیت برای من و داداشم وقت داشتن و اونهمه به ما میرسیدن؟! باوور کن من هیچ وقت یادم نمیاد مامانم حتی یک ساعت از وقت من و داداشم یا وقت همسر بودنش زده باشه و درس خونده باشه..... همیشه وقتی ما میخوابیدیم درس میخوندن. و صبح ها هم خیلی شارژ و سرحال زودتر از همه بیدار بودن. این فقط یک نمونه است و واقعا خیلی خانمها و مادرها هستن که همینقدر موفق بودن و برای ما ها الگو
Always believe that something wonderful is going to happen
خواهش میکنم سهیلا جون بیا بغلم آشپزی رو به چشم یه هنر و تفریح در عین حال، بهش نگاه کن که ازش لذت ببری به این فکر کن که داری با هنر و توانایی خودت یه غذای خوشمزه میپزی و هنرت رو به نمایش میگذاری. خیلی خوبه که همسرت بهت کمک میکنه. همسر من طفلک هیچ وقت ، وقت کمک کردن نداره بخاطر شزایط کاریش البته در عوض از نظر روحی بسیار کمک میکنه و خیلی حامی هست. همیشه میگه وقتی میبینم با این همه کار و درس و دانشگاه و کلاس هم خونه همیشه مرتبه هم غذاهای خوشمزه و تازه داریم و هم تو توی درس هات دانشجوی موفقی هستی و هم استاد خوبی خستگیم در میاد...... و همین حرفهاش از صد تا کمک کدرن برام باارزش تره. همیشه میگه پشت این ظاهر آرام و جدی اعجوبه ای از جنس الیسما نهفته اس که فقط خدا میشناسدش و خدا میدونه چطور با یک دست این همه هندونه برمیداره
Always believe that something wonderful is going to happen
مرسی سهیلا جونم نظر لطف شماست عزیزم. یه مورد دیکه که خیلی به من کمک کرد واسه اشپزی تهیه لیست غذا بود. البته برنامه غذایی خاصی ندارم چون نمیخوام خودم رو محدود به برنامه ای کنم که اگر مثلا برای غذای اون روز یه چیزی نداشتم مجبور به تعویض برنامه ام نباشم .
Always believe that something wonderful is going to happen
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ذکر یا دعا

parimah6769 | 1 دقیقه پیش
2687