بابام باهام حرف نمیزنه

شاید چون شناختتش خجالت کشیده

میشه گلم امکان نداره هیچ پدر یا مادری تا همیشه از فرزندش ناراحت بمونه شما هم توضیحاتت رو دادی بهش داره سعی میکنه خودش رو با زمونه تطبیق بده که خوب کمی سخته

چون با پسری ک باهاش اشناس حرف زدی لابد میگه ابروم رفته و از این حرفا

ذکر بگو.... از خدا بخواه که رفع سو تفاهم بشه 

شکر گزاری بکن و صبور باش 

اتفاقا خدا دوستت داره چون هشدار داده بهت کارت به تلنگر نرسیده 

اگه میدونی خوشش نمیاد نکن این کارو 

ذکر تبسم بگو 

به نظرم اگر تقصیرکار نیستی، اهمیت نده.

پدر هستن و احترامشون واجبه. بی احترامی نکن. 

من تجربه خودمو میگم.

هربار اینطوری منت کشی کردم اون شخص بزرگتر بدتر کرد.

ولی هربار که میدونستم اشتباه نکردم و عذرخواهی و منت کشی نکردم خیلی خیلی بهتر شد.

عزیزززززززم

میفهمم چی میگی. به نظرم باز زیاده روی و افراط نکن.عادی باش. از هر۴-۵ بار یک بار باز تو فاز منت کشی برو.
زمان بگذره درست میشه.

چندسال پیش یه بنده خدایی میخواست منو خراب کنه(دلخور بود ازم ولی نمی تونست اشتباه خودشو قبول کنه. معذرت خواهی منم قبول نکرد)

یعنی نمیدونی چیکارا کرد. میخواست لهم کنه. نصمیم گرفتم محلش ندم و زندگی خودمو بکنم. من تو اون ماجرا یکی مقصر بودم اون ۹۹ تا.
من تغییر نکردم با هیچکدوم از دوستای مشترک مون.

 وای چکارا که با من نکردند اون جماعت.
کارخدا، کارما جوابشونو داد. یکی یکی واسه شون اتفاقات بد افتاد.
بعد ۴سال اون بنده خدا پیام داده که سلام.خوبی. دلم برات تنگ شده.

یعنی انگار نه انگار. اون روزا یادش رفته که محیط کار رو برای من جهنم کرده بودند. من اهمیت نمیدادم. شاید اوایل تو خلوت خودم گریه هم کردم از اینهمه بدی. ولی جلوشون قوی بودم. دوبار استخاره کردم هردوبار میگفت دوری کن از این جماعت بد. 

بعد ۴سال نگاه میکنم میبینم من کجام اونا کجان.

حالا پدرعزیزت، قطعا مثل اون همکارای من باهات رفتار نمیکنه. پس اصلا نگران نباش. زمان بده درست میشه همچی.