صبحانه میخوردیم شام هم اره
میانوعده میوه ای چیزی
ولی به وعده ناهار اهمیت چندانی نمیداد
چی میشد یچیز بپزه
خودشم نه والا اینقده مشغول میشد که غذا خوردن یادش میرفت
منم یه حاضری چیزی پیدا میکردم میخوردم
بعدشم دیگه خودم بهش میگفتم یچیز بپزیم خب
یه غذای نونی میپختیم