من ۶ساله عروسی کردم خانه دار ام یه پسر دارم زمانی که عروسی کردیم همسرم نه خونه داشت نه ماشین کارمیکرد وحقوق میگرفت همین والان بعد ۶سال نه خونه داریم نه ماشین کمی پس انداز داریم وقتی صحبت میشه مادرشوهرم همش میگه نمیدونم اطرافیان بعدشماعروسی کردن الان همشون ماشین دارن خونه دارن شماهنوز هیچی بعدمن میگم باحقوقه ۷تومن ماچجوری ماشین خونه بخریم بعدمیگه عروس فلانی دکتر کارمندبانکه به شوهرم میگه یه دست صدانداره باتنهاتوکارکردن به جایی نمیرسی منم بهش میگم من بایه بچه کجابرم کارکنم بعدمیگه باتونیستم بچه ها خیلی ناراحتم چندروزه همش فکرم درگیره ناراحتم چیکارکنم کاش یکم زبون داشتم ازخودم دفاع کنم انگار لالم لال😔
عزیزم خب بیراه هم نگفتن اگه شرایط بیرون رفتن نداری اگه زبانت خوبه آنلاین تدریس کن کسب و کار آنلاین راه بنداز از هیچی که بهتره
بگو تو مادری اگه عرضه داری کمکمون کن خونه بخریم پدر مادر فلانی واسه بچه هاشون خونه خریدن کمک کردن ماشین خریدن و.....
خب اون یه کم بی انصافی کرده .راستش منم گاهی ناراحت میشم که خونه نشین شدم .وقتی میبینم تنبلای کلاسمون تو دبیرستان ،الان سرکارن و برام قیافه میگیرن و من که شاگرد زرنگ کلاس بودم به جایی نرسیدم خیلی افسوس میخورم ....انتخاب رشته اشتباه ازدواج تو سن کم و...
همون اول مگه ندیدن کار نداری؟
خوب بود بگی منم اگه دکتر و کارمند بانک بودم با پسر تو ازدواج نمیکردم با یه دکتری ازدواج میکردم
اگه امکانشو دارید وام بردارید یه ماشین در حد پراید بخرید اینجوری شوهرت حداقل با اسنپم کارکنه باز یه کمکی میشه یا خودت کاره اینترنتی راه بنداز
اصلا خودت رو نسبت به حرفاش بی تفاوت نشون بده ولی در باطن خودتون تلاش کنید الان دیگه اون دوران نیست که کسی بخواد تو زندگی کسی تاثیر بذاره گرگ هم باشه نمیتونه بدره . بیخیال کار و اینا بچت رو بزرگ کن هم بیرون کار کنی هم داخل که فقط صدای مادرش در نیاد ؟؟؟؟؟؟؟ خیلی زوره واقعا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
