سه ماهش بود خیلی واضح سه مرتبه پشت سر هم به بابام گفت بابا، هممون ذوق کردیم مخصوصا بابام... 6 ماهشم بود خیلی حالش بد بود تو بغلم بود من داشتم گریه میکردم و باهش حرف میزدم گفت مامان، الهی دورش بگردم
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته شد به خاطر پرخاشگریم با تو در هنگام نرسیدن روزی و به خاطر رفتن از در خانه ات به سوی بندگانت همراه با تضرع واظهار خضوع و کوچکی در نزد آنان درحالی که کلامت را در کتاب متینت به گوشم رسانده بودی که ”آنان برای پروردگارشان اظهار خضوع و تضرع نکردند ًپس بر محمد و آل محمد صلوات فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
زنی را میشناسم من،که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن،درون اشپزخانه،سرود عشق میخواند…نگاهش ساده و تنهاست،صدایش خسته و محزون،امیدش در ته فرداست………زنی هم زیر لب گوید گریزانم از این خانه،ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟……زنی با تار تنهایی لباس تور میبافد،زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند………زنی را میشناسم من که میمیرد ز یک تحقیر ،ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر……زنی با فقر می سازد،زنی با اشک میخوابد،زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند…زنی واریس پایش را زنی درد نهانش را، ز مردم میکند مخفی ،که یکباره نگویندش چه بدبختی،چه بدبختی……زنی را میشناسم من که شعرش بوی غم دارد،ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد… تقدیم به بانوان سرزمینم که هرکدام در پس لبخندشان،غمی پنهان دارند…به امید روزی که تمام زنان و دختران این مرز و بوم شاد و آزاد باشند😔