وقتی من تو اتاقمم دیگه صدا نمیکنه یا پیام میده یا زنگ میزنه کارش میگه
خیلی عجیب و باحاله فرض کن تو اتاقی از تلفن خونه زنگ بزنن بیا شام اصن بهش میگم مامان این ایده هارو از کجا میاری اخه ...
امتحان کنید بامزست 😁
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.
خوب چه تحولي الان تو زندگي پيش اومده اگه جواب داده من هم اجرا كنم
تحول خاصی نیست به نظرم خوب بود فقط،
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.
من وقتی با شوهرم قهرم با پیامک با هم حرف میزمیم با اینکه جفتمون یه جا هستیم ولی حرف ممیزنیم 😐
نه ما قهر نیستیم فقط به ذهنش رسیده انگار دیگه وقتی تو اتاقیم هی از بیرون چیزی نگه یا نیاد تا تو اتاق زنگ بزنه
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.
من تو اتاق خودمم مامانم تو اتاق خودش بعد زنگ میزنه رو گوشیم بیا کارت دارم وقتی میرم میگه چراغو خاموش ...
این داداشم مامانم به این مرحله نرسیده 😂😂
دیاپکین اسبق می خواستم بهار را به خانه ات بیاورم و دیگر قانع نباشی به گل های چسبیده به فرش می خواستم بهار به پیرهنت بیاورم و از آنجا سفر کنم به سرزمین های کشف نشده اما هر دری باز کردم پاییز در بادهایش از راه رسید روی هر پنجره ای دست گذاشتم زمستان آخرین تصویر در حافظه اش بود امروز من و بهار در کوچه ها می گردیم و سراغت را از خرگوش های مرده در برف می گیریم.