میشه کسی بیاد از ته دل درد و دل کنیم؟
از تنهایی دق مرگ میشم🥺🥺
بگو عشقم من هستم
هرچیی دل تنگت میخواهد بگو
بگو گلم راحت باش
راستش من اواخر 19سالگی ازدواج کردم
با فاصله سنی 14سال
خودمم میدونم زیاده خودمم با این سن مخالف بودم ولی وقتی عاشق که بشی همه اینا از سرت میپره
خلاصه منو شوهرم خودمون آشنا شدیم
بعد اومدن خواستگار
تو دوران دوستی هیچ کدوم از این اخلاقای که الان داره رو نداشت
بعد اینکه عقدمون خونده شد من متوجه بعضی خصوصیاتش شدم
دیدم که خیلی خیلی حساسه
تا جایی که رابطه منو دوستام و قطع کرد نذاشت من برم جهیزیه هامو راحت بگیرم
از طرفی به خاطر این کاراش از اینکه اونو انتخاب کردم پشیمون شدم ولی دیگه کار از کار گذشته بود
چون نمیخواستم مطلقه بشم
و به خاطر اون مدام از خونوادم حرف بشنوم
و فک کردم چون الان اوایله حساسه
زمان که بگذره بهم اغتماد میکنه و این اخلاقاش درست میشه
به خاطر این کاراش راستش خونوادمم گفتن بیا طلاق بگیر
اونا جدی بودن
ولی من روشون وایسادم و گفتم که دوسش دارم
چون اون زمان از عشقش بهم مطمئن بودم
الان چی عزیزم؟
هنوزم به عشقش اطمینان داری
اما الان که دوسال از زندگیمون میگذره
بهش شک میکنم
احساس میکنم دیگه دوسم نداره و بهم خیانت میکنه
ته دلم میدونم که این کارو نمیکنه
ولی بازم فکرم جاهای دیگه میره
مثلا امروز بهش پیام دادم جوابمو نداده و سر اون حرفمون شده و الان اعصابم زده به انگشتم
دارم دیونه میشم
نمیدونم
حس میکنم دیگه دوسم نداره مثه قبلنا
چند بار باهاش حرف زدم اون میگه به نظر تو اونجوری میاد
حساس شدی
ولی خب یه زن اگه ببینه شوهرش شبا خود ارضایی میکنه میدونی ینی چی؟
ینی دنیا تو سرم خراب شد
وقتی میاد خونه همش گیم بازی میکنه
یه کلام باهام نمیشینه حرف بزنه
راستش منم دیگه خسته شدم
تصمیم طلاق دارم
ولی نمیدونم چیکار کنم
به نظرتون چیکار کنم؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
