چرا شوهرم اینجوری میکنه
ناهار خورد اش بود مادرش داده بود همیشه میگفت اشی که تو درست میکنی ازهمه اش ها خوشمره تره بهش گفتم دلت برلی اش خانومت تنگ نشده سریع گفت نه
من پنج ماهه زایمان کردم
غذاخورد سفره رو نه جمع کرد نه تشکر کرد رفت رومبل باگوشی ور رفت تواینستا الانم گرفت خابید
نمیدونم چون زیاد سیگارمیکشه اینجوری شده یا گرفتاری مالی روش فشارمیاره که کم محل بمن
اصلا یک مدت اینجوری شده میگم ابمیوه روبیاربخورم مبگه کی میخوره بعدناهار میگم من تشنمه میگه نه همونو مبخوری بچه دل درد ه
حالا بچه هم مشکل نداره
میگم بخاطربچه میگی
فک کردم براخودم مبگی نخورم
بدم میاد که ملاک بچه اس سلانتی بچه اس پس من چی تاحالا پرسیدی خانوم دستت درد میکرد بهترشدیانه؟پرسیدی چیکارکردی ازصبح خسته نباشی .پرسیدی دارو هات تموم شده یانه
خوبه حالت یانه
فقط بیزونه توخونم باگوشی یافیلم یابچه یاخواب
غذا مبخوره میره نه کمک نه تشکر
چرا اینجوریه
کلمه جمله محبت امیز نمیگه اصلا
پیاما یاجواب نمیده یا کوتاه مینویسه باشه میگیرم باشه همین دبگه
بجز رابطه ازهیچ نظر فرقی با خواهر ندارم نه بوسی نه کلمه محبتی نه نگرانی برلی من
ازچیه اخه
قبلا بهتربود
اینم بکم لاغرشدم هفت کیلو