سلام الان که دارم تایپ میکنم اشکام میان خواهش میکنم یکاری نکنید منو پاک کنن چند بار زندگیناممو نوشتم من حذف شدم و دیگه نتونستم با شمارم بیام بالا،از کجا شروع کنم ، من تو یه خانواده ۴ نفره هستم پدر و مادر و یه برادر کوچیک تر۱۸ سالشه خودم ۲۳ سالمه،من پدرم با مادرم سنتی ازدواج کرده و همیشه اکثرا پی خودش و زنهای دیگه بوده مادرمم فردی شکاک که همش تعقیب بابام بوده شرایط خوبی نداشتیم از نظر مالی تا ۱۰ سال پیش مادرم تصمیم میگیره از راه نادرست خرج مارو بده،حتی بابامم فهمید ولی بخاطر منو داداشم باهم بودن،تو این ۱۰ سال هم علاوه بر اینکه مادرم شوهر داشت و راه نادرست پول در میاورد به مدت ۱۰ سال با پسری هم بود که ۷ سال از خودش کوچیک تر پسره چند ماه پیش با یه زن شوهر دار به مدت ۳ سال بود که باعث شد اون طلاق بگیره و مادر منو ول کنه،من۶ ساله با یه پسره دوستم همه چی زندگیمون رو هم میدونه با این حال خیلی دوستم داره چند بار اومد خواستگاریم بابام نداد هیچ وقت دلیلشم نمیگه ولی من حس میکنم از اینکه میدونه پسره همه چی مارو جوابش منفی،منو پسره تصمیم گرفتیم خونه رهن کنیم به مدت ۲ سال (صبح ها میرفتیم تا غروب بعد من میومدم خونه) تو این ۶ سال یه آقایی به من کمک کرد مثل یه پدر برام ماشین و طلا خرید که جمع کنم برای جهزیم شرایط مارو میدونست حتی دوست پسرم فهمید و اون آقا رو کتک زد،مادرم به دوست پسرش حدود ۵۰۰،۶۰۰ میلیون خرج کرده بود حتی موتور خریده بود براش۲۰۰ میلیون ولی به اسم خود مادرم بود،وقتی مادرم بخاطر پسره که خیانت کرده بود رفت تیمارستان ۵روز،من فهمیدم موتور دستشه با دعوا گرفتم ولی وقتی اومد موتور داد بعد یک ماه پسره گفت دست بکش دارم ازدواج میکنم با این زنه موتور آورد،این حین من گفتم به مادرم چطور به اون خرج کردی ولی خرج منو داداشم نمیکنی باید ده میلیون بدی ،اگه موتور رو بیاره منم ده میلیونتو میدم ،طرف موتور آورد منم گفتم ده تومن رو نمیدم مادرم اینقد کتکم زد صورتم نصفش کبود شد و طلاهامو ور داشت گفت پولمو ندی منم طلاهاتو نمیدم مجبور شدم دادم پولشو،دوست پسرم همه چیو میدونه میخاد ویلا بخره میگه بیا بریم شمال اول بازم بیام خواستگاری ببینم بابات دادت که داد نداد دوباره بریم همونجا هم ازدواج میکنیم منم ویلا رو اجاره میدم روزانه خودمونم خونه رهن کنیم(خودم چند سال پیش اجازه دادم دوست پسرم دخترگیمو بگیره) ،۳ ماه با مادرم قهرم هر چند روز یه بار کتک کاری میکنیم تا میخام برم بیرون میگه چیه داری میری … خسته شدم میخام خودمو بکشم ،خرجمو دوست پ میده تا هر چقد که بتونه ،رشته ام حسابداری نصفه ول کردم دانشگاهمو،روحیه ام خیلی تخریبه، میتونید کمکم کنید؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
لطفا اگرازپستی درتایپکی گذاشتم خوشتون اومدیادرتایپکی کمکتون کردم لطفابرای سلامتی وسربلندی وخوشبختی همسروبچه هام دعاکنید هوای یکدیگر را داشته باشیددل نشکنیدقضاوت نکنیدهنجارهای زندگی کسی را مسخره نکنیدبه غم کسی نخندیدبه راحتی از یکدیگر گذر نکنیدبه سادگیِ آب خوردنبر دیگری تهمت ناروا نبندیدبه حریم آبروی دیگریبدون اجازه وارد نشوید ...آدمها دنیا دو روز است !هوای دل یکدیگر را بیشتر داشته باشیم 💖
فکر نمیکنی اگه باهاش ازدواج کنی بعد ی مدت دوست پسرت ازت سرد بشه و ولت کنه! آخه چرا همه چیو بهش گفتی، بعد ی مدت همینارو چماق میکنه میزنه تو سرت
هر موقع خواستی بگو برات حمد، توحید یا آیت الکرسی بخونم💚❤ اینم لینک تاپیک حاجت روایی من https://www.ninisite.com/discussion/topic/6987406/%d8%aa%d8%a7%d9%be%db%8c%da%a9-%d8%ad%d8%a7%d8%ac%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%db%8c
فقط خواستم بهت بگم اگه تو ذهنته و تو قلبت حسش میکنی مطمعن باش بهش میرسی قربونت برم🫀🦋میگه قبل از اینکه واسه خواستنش دعا کنی برات آماده کردم ؛ اصلا برات آماده کردم که به دلت انداختم که دعا کنی واسش .. الهی دورت بگردم خدا تو چقددددد خوبی آخه♥️🌿میگم حالا ک خوندیش اگ حالِ دلت قشنگ شد برای سلامتی امام زمان و برای رسیدنم ب حاجتم ی صلوات میفرستی❤️
درست هم میخوندی یا ازدواج موفق میکردی ولی نزار بیشتر از این ب بدبختیات اضاف بشه منظورم رفتن با دوس پ به شمال و زندگی قطعا باید یکی از خانواده ها پشت شما باشن زندگی کشکی نیست