من کلاس دهم بودم داشتم از مدرسه میومدم متوجه شدم یه آقایی دنبالمه(مدرسمون خیلی جای پرت و به شدت خلوتی بود من پنج شنبه ها مدرسه میرفتم و توی شهر ما پنج شنبه ها همه میرن سر قبرستون سری صبحم بودم سر ظهر بود)
سرعتمو زیاد کردم دیدم اونم زیاد کرد
دوییدم دیدم اونم دویید😭🥺
دیگه آخراش به یه حدی میدوییدم که یادمه فقط کش چادرمو دستم گرفته بودم بقیش رویه زمینکشیده میشد
بارونم بود تا کمر گلی شده بودم(یه چیزی مینویسم یه چیزی میخونی)
یه مگس پر نمیزد که من بهش پناه ببرم تا اینکه رسیدم سر خیابون ول کرد
وقتی رسیدم خونه پاهام تاول زده بود و پاشنه کفشم در اومده بود حدودا بیست دقیقه دوییده بودم دیگه طبیعی بود
دیگه از شنبه مامانمو مجبور کردم منو ببره مدرسه باز دیدم توی مسیر بود (متوجه شدم از نظر عقلی سالم نیس یه جورایی دیونه بود)
باز افتاد دنبالمون دیگه هر روز همین اوضاع بود مامانم خواهر پنج سالمو تو خونه ول میکرد منو میبرد مدرسه و ظهر میومد دنبالم حتی جرات نمیکردم برم مغازه مامانم تا وسطای یازدهم که مجازی شد منو میبرد و میاورد😭
حالا اینارو بیخیال
اومده همسایه دیوار به دیوارمون شده باز بدبخت شدم😭صبح رفتم بیرون اومد بهم گف کبوترمو ندیدی درو بستم اومدم تو خونه
بچه ها من خیلی تو خونه تنها میمونم چه کار کنم؟ارتفاع دیوارمون کوتاهه نپره تو حیاط 🥺
خیلی راحت میتونه بره بالا پشت بومشون بیاد تو حیاطمون