من چهار ماه ازدواج کردم ، شوهرم ادمخوبیه ، چشم و دل پاکه ، زحمتکشه. ولی بچه ست متولد هفتادو سه. خیلی بچس . هیچوقت حوصله ی حرف های منو نداشته، خودش هم میگه با من دردودل نکن با من از اینواون نگو ، هیچوقت نمیشه باهاش حرف زد، خیلی راحت میزنه تو ذوقم میگه چه لباس زشتی داری، من حتی حق ندارم گریه کنم شروع میکنه به دعوا و دادو فحش. حتی خانوادشم دلمو بشکونن نمیتونم بهش بگم. سر چیزای الکی دعوا راه میندازه و هربار هم میگه بخاطر مهریه اته که باهاتم و کی تو این گرونی زن میگیره و هرروز باید ریختتو ببینم و مهریه تو ببخش طلاقت بدمو ازت بدم میاد و این حرفا. میگ بخاطر مهریه باهاتم فقط وگرنه طلاقت داده بودم صدبار. شما باشید چکار میکنید؟ من خیلی دلم شکسته، از خودم بدماومده احساس میکنم اویزونه این زندگی ام.
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
به نظر اول از همه خودتو دست کم نگیر خودتو پایین نگیر و و کوچیک نکن واسه خودت ارزش قائل شو دایم به خودت برس و سعی کن به جای اون با دوستی خواهری چیزی یا بیای اینجا با بچه ها درد دل کنی بنظرم یه مشکلی چیزی هست تو زندگیش اون الان خودش کلافه هست شماهم میخوای مشکلای خودتو به اون تزریق کنی عصبی میشه میریزه بهم
در مورد زندگیت و شوهرت نظری نمیدم......ولی من جای تو بودم...........خداحافظ.......اصلا نمیتونم تحمل کنم کسی بهم توهین کنه.......موندم چجور میگی آدم خوبیه؟؟؟؟؟ببخشید میپرسم ....شما خوب بودنو تو چی میبینید ؟؟؟؟؟
من یک دختر به ظاهر مغرورم .........میخاستم اسم کاربریم خانم گل باشه.........اشتباه تایپی شد
من نسبت به کار های بدی ک انجام میداد اصلا کوتاه نمیومدم حاضر بودم حتی جدا بشم ولی تحمل نکنم رفتار اشتباهش رو پس نهایت داد و بیداد و قهر به کار میبردم.. البته بگم مشکلات هم. وسطش خیلی تاثیر داشت مثلا شوهرم کار نداشت از صب تا شب توخونه از جیب میخوردیم بنابر به همه چی گیر میداد.. من برام دوحالت داشت ک یا بایدخوب میشد یا بهم میخورد زندگی.. مشاوره هم رفتیم خیلی تاثیر مثبت داشت تو یه تایمی واقعا افسرده شده بودم