اونا نیومدن پیش من..من پاشدم رفتم اونجا چن روزم موندم..ب خاطر شرایط خونشون وگرما نتونستم بیشتر بمونم..
باز اومدم خونه مادرم اینا اگه بدونین شوهرمو چیکار کرد..
ب مامانم زنگزد کلی حرف زد..
شوهر بیچارمو خورد جوری ک داره بهم اصرار میکنه دوبار برگرد برو چن روز پیششون..