سلام من ب دلایلی کاربری مو پاک کردم تاپیک های قبلیم از بین رفت من دارم لحظات اخر سال سخت ترین تصمیم زندگی مو می گیرم نمی دونم خدا برام چی رقم زده چی پیش میاد فقط می دونم ک ب دعای تک تک تون نیاز دارم دارم تصمیمی می گیرم ک خیلی ا در حسرت بچه ن منی ک پسر دارم ۷ سال ب خاطرش حنگیدم دیگه نمی تونم تحمل ندارم دستام خسته س پاهام نا داره نمی دونم چرا ب اینجا رسیدم وولی می دونم ک خودمم مقصر نبودم ولی چاره چیه تا ب اینجا بیام ۸ سال جونیمو گذاشتم احساس پوچی می کنم خواهشا دلداریم بدین ب خاطر خدا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خانواده شوهرم سر هر چیز تو زندگی م دخالت می کنن مادرشوهرم ک نمی دونم چی اسمش و بزارم کلا تو این ۸ سال زندگی مو ب فنا بردا یکی از کاراش ک نزاشت بکنم نزاشت برم متخصص بجه خرداد ماه سقط شد روزی ک من حالم بد بود زنگ زد شوهرمو بردن باع و گردش من درد داشتم اقا تو باع جوجه می خورد من از بی پولی بچه م سقط شد اقا رفتن برا خودش دوچرخه ۵ ملیونی گرفتن من تنها بودم برا ۵۰ تومن داشتم ضجه می زدم اقا ب فکر خودش بود چرا چون مادر شوهرم اعتقاد داره مرد ک کار می کنه برا خودشه چرا باید اموالش و ب اسم باباش بزنه با چ حقی هر روز زنگمی زنه فخشم می ده همه رو نادیده گرفتم رسیدن ب حایی اینکه دست روم بلند کردن چرا باید پدر شوهرم موهامو می کشید چرا باید سرمو می کوبند ب دیوار گناه من چی بود گناه بچه من چی بود ک صحنه ها رو ببینه حق زدن نداشت الان حق مو می خوام
ای بابا عجب آدمهایی پیدا میشن!!! خدا کمکت کنه عزیزم واقعا ناراحت شدم اما شما هم نباید پاره ی تنتو دودستی تقدیمشون کنی همون موقع که کتکت زدن باید شکایت میکردی الان هم قوی باش و نذار هر بالایی میخوان سرت بیارن