2777

پندانه #

برای هشتگ "پندانه" 3 مورد یافت شد.

🔅 پندانه#  


✍ سلامی که بوی نیاز می‌دهد


🔹یکی از بزرگان می‌گفت:

ما یک گاریچی در محلمان بود که نفت می‌برد و به او عمو نفتی می‌گفتند.


🔸یک روز مرا دید و گفت:

سلام. ببخشید خانه‌تان را گازکشی کرده‌اید!؟


🔹گفتم:

بله!


🔸گفت:

فهمیدم. چون سلام‌هایت تغییر کرده است!


🔹من تعجب کردم، گفتم:

یعنی چه!؟


🔸گفت:

قبل‌از اینکه خانه‌ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می‌گرفتی، حالم را می‌پرسیدی. همه اهل محل همین‌طور بودند. هرکس خانه‌اش گازکشی می‌شود، دیگر سلام‌علیک او تغییر می‌کند.


🔹از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت می‌داد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.


🔸سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال می‌کردم اخلاقم خوب است ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.


💠 یادمان باشد، سلاممان بوی نیاز ندهد.


‎‌‌‌🆔 @Masaf

🔅 پندانه#  


✍ پرنده‌‌های زندگی‌ات را آزاد کن! ‌‌‌‌‌‌‌


🔹پسربچه‌ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود.


🔸حتی شب‌ها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید.


🔹اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار می‌كشیدند.


🔸هر وقت پسرک از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌کردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد.


🔹پسرک با التماس می‌گفت:

نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم.


🔸تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت:

خسته‌ام و خوابم مياد.


🔹برادرش گفت:

الان پرنده‌ات را از قفس رها می‌کنم.


🔸پسرک آرام و محكم گفت:

خودم ديشب آزادش كردم رفت. حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.


💢 اين حكايت همه ماست. تنها فرق ما، در نوع پرنده‌ای است كه به آن دلبسته‌ایم.


🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای زيبایی و جمالشان، عده‌ای مدرک و عنوان آكادمیک و... است.


🔺شيطان و نفس، هركسی را به چيزی وابسته‌ کرده‌اند و ترس از رهاشدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.

‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌

☑️ @Masaf