هیچ کس از دکتر جدید راضی نیست.
هر کی برای معاینه میره پیشش، با ناراحتی و دلخوری از درمونگاه برمیگرده و شکایت میبره پیش رئیس.
- برا معاینه میگه اول برو حموم ... یکی نیست بگه آخه انگل، ما هر روز یه بار حموم میکنیم. تو چی که آرایشت صبح و شب به راهه و آبی به صورتت نمیزنی. یه چند تا دستکش دستش میکنه و با یه افادهای آدمو معاینه میکنه انگار ما جذام داریم.
درد و دل یکی از زخم خوردههای دکتر با نجمه رو شنیدم. چونهای خاروند:
- از قدیم گفتن از چاه فاضلاب توقع بوی گلاب نداشته باش.
اسماعیلی هم نمیتونه کاری بکنه، احدی میگه از مرکز تقاضای پزشک کرده ولی اونا گفتن باید یکی دو ماه صبر کنه. اسماعیلی چندباری پیش احدی بهش توپیده، اما چه فایده.
نیش عقرب نه از بهر کین است، اقتضای طبیعتش این است.
- خانم دکتر برا خوب کردن حال آدما حتماً که نباید دکتر باشی یه ذره مهربون باشین کافیه... مثل خانم محمد.
ولی کو گوش شنوا.
این حجم از گستاخی فقط و فقط تو وجود این دختر میشد جا بشه. با اشکای ساختگی و مصنوعی همه رو گول میزنه.
ته دلم راضی به این وضع بودم.
باد دماغ اسماعیلی بخوابه، بد نیست.
خوبیای منو ندید و این شد نصیبش. فرقی نمیکنه که چقدر تلاش کنی، بعضی آدما هیچوقت خوبیای تو رو نمیبینن.
همین که ترکش بداخلاقیاش، فقط تو غذاخوری اونم چند دقیقه، بهم میخوره کافیه.
شبها تو انبار تنها مُسکنی که دارم و دلتنگیم رو تسکین میده یاد خداست،
به خاطر مهدیار و حرف و حدیث، نمیرم نمازخانه... بعد نماز با خدا انقدر درد و دل میکنم که دیگه غمی تو دلم نمونه.
شاید تو نظر همه اینجا یه انبار پر از گونی برنج و سیب زمینی و... باشه اما برای من راحتترین جای دنیاست، جایی که ذهن و روح و قلبم توش آرومه.
به زیبا بودن فصل بعدی زندگیت ایمان داشته باش، چون نویسندهاش خداست.
خوشبختی شاید تو صفحهی بعدی باشه، کتاب زندگیتو زود نبند.
خوشبختی تو دل آدمه، دل که خوش باشه، خوشبختی. من خدا رو تو چشم آدمایی دیدم که از خوشحالی دیگران خوشحالن.
مثل حاج آقا، اون واقعاً یه مرد همهچی تمومه. درسته ازشون کمی دلخورم ولی مثل یه روانشناس به مشکلاتِ همه میرسه، برای همه وقت میذاره. مثل اسماعیلی.
#نویسنده_نجوا