خیانت همسر و درماندگی در بارداری

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 1281 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام. من ۲۸ سالمه و شوهرم ۳۲ سالشه و ۵ ساله ازدواج کردیم و دو فرزند ۳ و ۲ ساله داریم و با خانوده همسرم زندگی میکنیم. چند روز بعد عروسی فهمیدم تو لاین شوهرم با یه خانمی چت میکنه و عکس برای هم فرستادن‌ و ابراز علاقه کردن وقتی بهش گفتم گفت همچین چیزی نیست و زد زیرش و منم فکر کردم فقط در همین حد بوده و گذشتم اما بعد چند ماه وقتی به پسر ۸ ماهه باردار بودم جاریم از زندگی دوران مجردی شوهرم گفت و گفت با یه خانم متاهل دوست بوده و اونو وقتی خانواده اش خونه نبودن میاورد خونه و با خودش میبرده مسافرت و ...  .( تو تمام این مدت من به همسرم شک داشتم و اینم بگم ناخواسته باردار شدم و گفتم یه فرصت دیگه بدم) موضوع با همسرم در میون گذاشتم و اونم گفت همش دروغه و قسم میخورد همچین چیزی نیست و اون زنی هم که من چتشونو دیدم زنه دوستشه و دوستش الان زندانه بخاطر همین بهش کمک میکنه و حرف میزنه و من هر روز بیشتر فهمیدم که شوهرم با دوستاش میره مسافرت و بیرون با زنای مختلف دوست میشه و اونا رو بیرون میبره یا میبره باغ دوستش و اون خانمی هم که باهاش چت میکرده اصلا زن دوستش نبوده و تا اونجایی که من میدونم تو زمان ازدواج ما ۳ سال باهم دوست بودن و عکس شوهرمو تو خونه اون زن دارم و میگه نه و حاشا میکنه و الان دوباره یه زنه دیگه و دوباره همین مسائل. دیشب دعوامون شد چون دوباره یه زن همش بهش زنگ میزنه و شوهرم میگه متاهله . دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم خسته شدم اما فقط بخاطر بچه هام دارم تحمل میکنم از یه طرف از خودش میکشم از یه طرف از خانواده اش . خوب پول درمیاره خونه داره درآمد خوب داره اما من پول خواستنی نداره خونه داره اما خودش و خانواده اش اجازه نمیدن بریم اونجا دیشب وقتی دعوامون شد هر چی دلش خواست بهم گفت و گفت گمشو برو از این خونه نمیخوام ببینمت. از گریه کردن خسته شدم دلم میخواد شاد باشم و نمیدونم چیکار کنم الان من هنوز تو خونه خودمونم و شوهرم از دیشب رفته تا الان برنگشته و زنگ هم نزده؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۸ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و زوج درمانگر

با سلام خدمت شما دوست عزیز 

درست است شرایط سختی را تحمل میکنید.اول سعی کنید آرامش خود تان را برگردانید بپذیرید که این مشکل در زندگی مشترک شما وجود دارد با درد ورنج ناشی از آن هیچ کاری نمیتوانم بکنم وتصمیم درستی نمیتوانم بگیرم پس با روشهای رفتاری مختلف سعی کنید آرامش ذهنیتان را برگردانید تا بتوانید درست فکر کنید با غصه خوردن وخشمگین شدن و...کاری از پیش نمیبرید به خودتان بیشتر توجه کنید وبیشتر خودتان را دوست داشته باشید بعد سعی کنید همسرتان را از عواقب کارش آگاه کنید از دغدغه هایش استفاده کنید از این که ممکن است اگر تکرار شود دیگر شما نتوانید ببخشید وزندگیتان از هم بپاشد از این که آینده بچه ها در سایه این همه درگیری به خطر میافتد با خشم عصبانت با او صحبت نکنید در نهایت آرامش در یک موقعیت مناسب با او حرف بزنید تا بتوانید گفتگو یتان را مدیریت کنید محکم وبا اعتماد به نفس حرف بزنید نه با ترس ونگرانی تا همسر شما بداند که با تفکر وآگاهی صحبت میکنید .حتما از یک روانشناس خانواده درمانگر کمک بگیرید تا بیشتر وبهتر زندگی شما تحلیل وبررسی شود وبتوانید یک تصمیم درست برای زندگیتان بگیرید

تجربه شما

login captcha

سلام اول برو و روی خودت کار کن خودت قوی کن بعد با جدیت و آرامش بخواه با هم برین مشاوره بعد از اون اگه نخواست بیاد خانواده رو بخواه راضی کنن بیاد مشاوره