مشکلات دوران عقد

سلام من از برج ۱۰ عقد کردم به صورت سنتی ازدواج کردم چون پدرم همسرم رو خوب میشناخت دوره آشناییمون هم کوتاه بود مشکل من اینه که همسرم خیلی به خانواده خودش اهمیت میده دائم به کاراشون میرسه مثلا پدرشوهرم داره خونه میسازه شوهر من مثل کارگر از صبح تا شب پیششونه هرچیم میگم لااقل یک روز درهفته بیا پیش من میگه چرا درک نمیکنی باید کمکشون کنم بااینکه برادر شوهرم که از شوهرم بزرگترم هست اصلا بهشون کمک نمیکنه یا اینکه خواهرشوهرم مقداری پول داره همشو داده دست شوهرم تا براش نگهداره هروقت پول بخواد زنگ میزنه شوهرم براش کارت به کارت میکنه .مادرشوهرم خریدی داشته باشه به شوهرم میگه براش انجام بده خونه تکونی باشه شوهرم میره واسه کمک هر کدوم از اعضای خانواده کارشون گیر کنه به شوهرم زنگ میزنن من از این اوضاع راضی نیستم یک روز نمیتونم شوهرمو بیکار پیدا کنم همش درگیر کارای خانوادشه اعتراضم میکنم میگه از دستم برمیاد چرا براشون انجام ندم تاحالا از این کمک کردنا ضرر ندیدم .با توجه به اینکه من میخوام تو آپارتمانی زندگی کنم که با برادرشوار و خواهر شوهرم همسایه ایم خیلی نگرانم که همش بخواد به فکر اونا باشه 

مشکل بعدی اینه که احساساتشو بروز نمیده مثلا خیلی خیلی کم پیش میاد قربون صدقم بره بهش میگم میگه باید از رفتارم بفهمی صبح تا شب واسه تو کار میکنم یا وقتی قهریم سعی نمیکنه از دلم در بیاره خب من مگه چند سالمه دوست دارم حرفای عاشقانه و احساسی بشنوم البته الان نسبت به اولش یکم بهتر شده اون اولا حتی بعد دعوا عذرخواهی هم نمیکرد میگفت باید از رفتارم بفهمی پشیمونم یا بهش میگم اصلا یادت میاد کی رو در رو بهم گفتی دوستم داری میگه دیشب بهت پیام دادم گفتم که آخه اینم شد ابراز علاقه خب من دوست دارم رو در رو اینارو بشنوم مخصوصا تو این دوران  این واقعا خواسته زیادیه؟ نگرانم اولش اینجوریه چند سال بگذره لابد دیگه حتی باهم حرف  معمولی هم نمیزنیم

میشه کمکم کنین من دارم اشتباه میکنم یا همسرم؟چیکار باید بکنم این کاراشو ترک کنه ؟