قهر کردن با شوهر

سلام من دختری هستم متولد 1362و شوهرم متولد 1358 البته عقد هستیم و هنوز عروسی نکردیم شوهرم کار معامله و ساخت وساز ساختمان هست و خودم هم بیکار هستم.و خانواده هر دو پرجمعیت و از لحاظ مالی متوسط هستیم.من لیسانسم و او دیپلم.

چند روز پیش خونشون بودم یعنی روز سال تحویل که قرار بود بریم خرید وبرای من لباس بخره و شبش که در واقع سال تحویل میشد من را بیاره خونمون.اما بخاطر یه جروبحث ساده با هم قهر کردیم .من خیلی ناراحت شدم چون بهم خیلی توهین کرد .من هم توی اتاق پتو کشیدم روی سرم وگریه کردم بعد از نیم ساعتی اومد بالا سرم هرچی صدام زد بلند نشدم که برم واسه نهار .بعداز نهار اومد بالا سرم گفت ببین من وقت ندارم با تو بیام خرید پول میزنم به حسابت خودت برو خرید .الان  هم پاشو با داداشم برو خونتون. باز هم جوابش را ندادم تا یه ربع صدام زد جوابش را ندادم .و بلند شدم لباسهام را پوشیدم و دوباره خوابیدم اونم اومد بالا سرم گفت هرجا دلت خواست برو لازم نیست ازم اجازه بگیری .پیشاپیش عیدت مبارک. میدونستم خیلی این حرفها را داره با بغض میزنه اما نتونستم جلو غرورم را بگیرم خواستم یه جورایی ادبش کنم.اونم خدافظی کرد و  رفتش دنبال کارهاش منم با داداشش اومدم خونه با چشم گریون و گوشیم را خاموش کردم .که چن بار زنگ زده بود و پیام داده بود.فرداش که روز اول عید بود خبری ازش نشد و پس فرداش زنگ زد جواب ندادم وبعداز ظهرش زنگ زد جوابش را ندادم اما روز بعدش پیامش دادم که بیا بریم بیرون حرف بزنیم اما جوابم را نداد.دوباره پیامش دادم اما جوابم را نداد.امروز که روز چهارم عید هست پنج روزه با هم قهریم .خیلی ازش ناراحتم ار اونور دلم خیلی براش تنگ شده اما هیچ حرکتی نمیکنه واقعا دارم روانی میشم تورو خدا یه راه بگذارین جلو پام.

البته  دوبار به مادرم زنگ زده بود که مادرم متوجه نشده بود .حتی سال تحویل را به خانوادم تبریک نگفت.

البته اون پدر و مادرش فوت شدن.