2723

احساس تنهایی بعد از ازدواج

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 35 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام و وقت بخیر 

ابتدا ممنون از اینکه برای من وقت میگذارید.

حدود 4 سال است که از ازدواج من و همسرم می گذرد.همسرم را بسیار دوست دارم و در سطح مالی تقریبا پایین ایشون با یکدیگر ازدواج کردیم. اما خوشبخانه همسرم شخصی بسیار پرتلاش  و قوی هستند و در این مدت 4 سال زندگی تونستن زندگیمون رو بسازند و من همیشه قدردانشون هستم.

نکته ای که من رو آزار میده اینکه من بعد از ازدواج زمان های زیادی رو در تنهایی به سر میبرم. همسرم دو برابر یک انسان عادی کار می کند و ماموریت های 10 روزه یا دو هفته ای در هر یک الی دو ماه می روند.ایشون تا به حال هرگز زودتر از 9 به خانه نیومدن و اوایل ازدواج این تا ساعت 11 و 12 هم به دفعات تکرار میشد.قبل از ازدواجم در خانه پدرم سر و صدایی وجود داشت و حتی صحبت های عادی با خانواده داشتم. اما بعد از ازدواج ارتباطاتم با دوستانم هم کمی با وسواس بیشتری شکل میگیرد.گاهی نگران قضاوت ها میشوم گاهی نگران حسادت ها و گاهی آدم سبک خودم رو پیدا نمیکنم. البته شاید چون شرایط مالیمون روز به روز بهتر میشود با هر کسی نمی توانستم ارتباط صمیمی داشته باشم.

در سال های اول شاغل بودم و کمتر این موضوع اذیتم میکرد. از طرفی گاهی از زبان همسرم میشنوم که دوست دارد بچه ای داشته باشیم و احساس میکنم آمادگی برای بدنیا اوردن و نگهداری فرزند را ندارم.می دانم همسرم خیلی به من علاقه دارد و گاهی از اینکه اینهمه مرا تنها میگذارد عذاب وجدان میگیرد ولی با شرایط جامعه و وضعیت نامناسب خانواده های هر دو طرفمون می خواهد آینده خوبی برایمان تضمین کند.

لطفا مرا راهنمایی کنید چگونه تنهایی ام را پر کنم. آیا من در زمینه ای نیاز به بهبود دارم؟ چرا از به دنیا اوردن کودک این همه هراس دارم و اون رو یه سد برای اهداف خود میدانم. و چیکار کنم تا در جامعه امروز کمتر احساس تنهایی کنم؟ 

اطلاعات تکمیلی

سن 29 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خدمت شما بانوی محترم. اوقات به کام. اینکه از نظر رفاه مادی در حالت خوبی قرار دارید و امید به آینده هم در شما وجود دارد بسیار عالی و قابل توجه هست. تامین بودن شرایط اقتصادی زمینه شخصی شما را برای برطرف کردن سایر نیازها هم فراهم میکند اما اینکه این نیازها دقیقا چه چیزهایی هستند یکی از آنها را خود شما به درستی اشاره فرمودید. احساس نیاز به ارتباط هم با اطرافیان هم با همسر. میزان برطرف شدن نیاز شما در بخش مالی و روابط اجتماعی همخوانی لازم را ندارند و این شکاف سبب کاهش احساس رضایت از زندگی را در شما پدید می آورد.بهتر است در صورت امکان ابتدا احساس خود را با همسر خود در میان بگذارید و دقیقا همینطور که برای من نوشتید نکات مثبت زندگیتان را به ایشان یاداوری کنید و بعد درخواستتان را برای داشتن اوغات بیشتری در کنار هم بگویید. اگر ساعت کار ایشان و ماموریتها مشخص است برای زمانهایی که خارج از ماموریت و کار هستند برنامه ی مشترکی که هردو علاقه دارید بریزید مثل یک وعده غذا در رستوران، سینما رفتن ، یک سفر چند ساعته به اطراف شهرتان و حتی شاید وقت گذرانی لذت بخش در منزل. بعد از کم کردن این فاصله خود شما نیاز دارید که به برنامه های شخصی خود اهمیت بدهید، نیازی نیست نگران قضاوت دیگران باشید یا آنقدری با اطرافیان وارد حریم صمیمی شوید که نگران حسادت شوید به این فکر کنید که نیاز به داشتن تعامل نیاز طبیعی شما است و برای اینکار میتوانید کلاس ورزشی ، هنری ، مهارتی یا هرچه که دوست دارید بروید و میبینید که کم کم روابط جدید شکل میگیرند. درباره بچه دار شدن آمادگی هردو طرف نیاز است و با توجه به اینکه همسر شما مدتهای طولانی را دور از منزل و شما هستند بهتر است ابتدا به گرمتر شدن ارتباط شخصی خودتان رسیده و سپس مجدا تصمیمتان را ارزیابی کنید. موفق باشید

تجربه شما

login captcha

سلام دوست عزيز، بهترین راه پر کردن تنهایی به دنیا آوردن فرزند هستش من وضع مالی خوب ندارم اما خیلی دوست دارم بچه دار بشم من معتقد هستم بچه  که بیاد همه چیز درست میشه چون روزی شو با خودش میاره اینجوری شوهرم هم بیشتر تلاش میکنه برای بچه اش اما متاسفانه خیلی وقته دکتر و دوا میکنم برای بارداری نتیجه نمیگرم شما خداروشکر مشکلی نداری و وضع مالی خوب هم داری چرا  این نعمت بزرگ و نمیخوای اینجوری وقتی همسرت سرکار هست هیچ وقت احساس تنهایی نمیکنی منم خیلی تنهام خانواده خودم ایران نیستن اینجا فقط خانواده شوهرم هست همیشه تو خونه تنهام خیلی خونه مادر شوهرم هم نمیرم  فقط دعا میکنم خدا یه بچه بهم بده که از تنهایی بیام بیرون من یه بار سقط داشتم نمیدونی همون مدت کم چه حس شیرینی داشت