افسردگی و اذیت کردن های همسر

سلام من مشکلم الان همسرم هست مدتی خیلی افسرده و عصبی و علتش هم به خاطر مشکلات کاری هست

البته به نظر من به خاطر اخلاقای بدی که داره هست شدیدا ایراد گیره و لذت میبره از ایراد گرفتن از دیگران و مدتی بود که این رفتارش خیلی زیاد شده بود من کنار میام با این قضیه و خیلی مشکلی ندارم چون در واقع جوری رفتار میکنم که به اصطلاح اتو دستش ندم منتها بقیه آدما که مثل من نیستن مثلا فکر میکنم با همکارانش هم همینطور بوده و اونها هم مرد هستن و طبیعی که واکنش و عکس العمل نشون میدن و غرورشون قبول نمیکنه این رفتارو هم ازش دور میشن هم رفتارای بدی باهاش دارن 

مدتی بود که در کارش مدام پیشرفت میکرد البته تواناییهاش رو انکار نمیکنم ولی مغرور شده بود و همکارانش هم واکنش نشون میدادن 

خلاصه اینکه الان جوری شده که هیچکس رو دور خودش نداره و تنهاست و شدیدا افسرده در دانشگاه تدریس میکرد که اون رو هم گذاشته کنار میگه به هم میریزم و نمیتونم 

هیچ دوستی نداره همش دلش میخواد تو خونه و پیش من باشه من هم خب اذیت میشم ولی تحمل میکنم سردرد زیاد داره و زود عصبی میشه مثلا وقتی میریم بیرون و من به پسرم اصرار میکنم که کلاهشو سرش بذاره و اون گوش نمیده شدیدا به هم میریزه به خاطر این موضوع کوچیک دلش میخواد بیرون بریم و میریم ولی خیلی اذیتم میکنه چیزی نمیگم لبخند میزنم همراهیش میکنم در سرما میگه بریم کوه میرم باهاش ولی سردم میشه و رفتاراش رو هم مدام باید صبور باشم و تحمل کنم به پسرم هم دائم گیر میده اونقدر که پسرم از مدرسه میاد خوشحاله که باباش خونه نیست و با خیال راحت میتونه کارتون ببینه منم صبح که بیدار میشم از ذوقم که خونه نیست و چند ساعتی راحتی دیگه خوابم نمیبره و از نبودش لذت میبرم 

اینم بگم که من عاشقشم و خیلی دوستش دارم اونم همینطور ولی مدتی که اینطوریه