2723

دخالت های مادرشوهر در ریزترین مسائل

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 84 بازدید

سلام خدمت شما. شوهر من مغازه دارن و صبح ها من میرم مغازه و عصرها شوهرم چون هم من شغلی داشته باشم هم غریبه رو نیاره سرکار میرم کار میکنم. ولی مشکل من اینه که مادرشوهرم همش زنگ میزنه مغازه و میگه چه خبر با کی اومدی با چی اومدی ساعت چند اومدی چی خوردین پسرم کجاست در صورتیکه همه اینارو میدونه هر روز کارشه چشماشو باز میکنه میشینه پای تلفن به دخترش زنگ میزنه و مغازه ما همشم دنبال تلفن ثابت که بتونه راحت صحبت کنه از دخترشم همین چیزها رو میپرسه ولی خب اون دخترشه نه عروسش به جاری دیگم هم خیلی کم زنگ میزنه نه هر روز مثلا هفته ای یکبار. حتی من تلفنم جواب نمیدم به شوهرم یا خودم اس میده (بیشتر مواقع شوهرم) چرا تلفن مغازه رو جواب نمیدین کجایین. و وقتی به شوهرم زنگ میزنه سوال جواب میکنه شوهرم همه چی رو با جزییات بهش میگه مثلا میپرسه چی خوردین نهار؟ شوهرم صبحانشم میگه هر چی میگم به مامانت مربوط نیست مسایل شخصی ما میگه مگه غذا مساله شخصی (شاید من غذا درست نکرده باشم نخوام مادرشوهرم بدونه). یا چند بار بحثمون شد شد سر زنگ زدن و سوالای مامانش گفت دیگه بهش میگم بهت زنگ نزنه تو آدم نیستی تو لیاقت نداری حالتو بپرسه. جالبه فضولی رو اسمشو میذاره احوالپرسی . و تا شب که شوهرم مغازست ده بار زنگ میزنه و هر دفعه میپرسه چه خبر آخه در این دو ساعت چه خبر جدیدی هست که ازش بی اطلاع هست نمیدونم . سر همین کاراش تلفن خونه رو وصل نکردم واقعا حرص میخورم از زنگ های وقت و بی وقتش. خونه قبلی که تلفن داشتیم تلفن مغازه رو میزد برنمیداشتیم خونه رو میزد آخر هم میگه نگرانتون شدم جواب ندادین. خسته شدم دارم به جدایی فکر میکنم از ریزترین مسایلمون اطلاع داره و همشم تقصیره شوهرمه بهش گفتم چند بار مثلا در مورد غذا پرسید بگو یه چیزی میخوریم یا معلوم نیست دیگه نمیپرسه میفهمه دوست نداری بدونه  میگه مادرمه نمیتونم نگم (این غذا رو فقط مثال میزنم که جزیی ترین سوالشه در همه موارد همینطوره) حتی یک مهمونی دعوت باشیم همش زنگ میزنه چی میخوای بپوشی شوهرت چی میخواد بپوشه بگم هم نمیدونم هنوز که جواب درستی نداده باشم ،تعیین میکنه چی بپوشین انگار ما کودنیم نمی فهمیم. سنم هم کم نیست من 25 سالمه و شوهرمم سه سال بزرگتر دو سال و نیمه ازدواج کردیم بچه هم نیاوردم با چنین شوهری که هنوز نمیتونه مسایل زندگی خصوصیشو به مادرش نگه بچمم یکی بدتر از پدرش میشه . شدیدا به راهنماییتون نیاز دارم.

اطلاعات تکمیلی

سن 25 جنسیت زن شغل دانشجو وشاغل وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز

 

با توجه به نوشته تان و میزان شدید وابستگی همسرتان و عدم مرز مناسب و پذیرش اینکه پسرم ازدواج کرده و زندگی مستقلی داره از طرف مادرشوهرتان باعث این مشکلات شده. و راه اصلی حل آن یاری گرفتن از مشاور خانواده است تا کمک کند این بند ناف عاطفی بریده شود. حس می کنم وابستگی مادر پسری شدیدی حاکم است بنابراین شما مواظب باشید ضلع سوم مثلث این ارتباط نباشید بلکه یک مرز و رابطه جدا با همسرتان تشکیل بدید

اما راهکارهای زیر می تواند به شما کمک کند:

 

1- همسرتان را متوجه این موضوع کنید که عدم وجود مرزهای مشخص بین خانواده اصلی خود که همسر و بچه اش و خانواده‌ خود می تواند سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است. به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما می‌توانید از آنها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با هم‌فکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید.

عشق و علاقه خود را به او بدهید و اجازه دهید از نگرانی ها و ناراحتی های ذهنی اش که او را به سمت خانواده می کشاند حرف بزند.

 

2- در زمان گفت‌وگو با همسرتان پیش‌داوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. سعی نکنید او را قانع کنید فقط با احساساتش همدلی نمایید تا او حس خوب امنیت در کنار شما را بگیرد.

یادتان باشد تحقیر، توهین یا تمسخر ونادید انگاری و حالت دفاعی (لجبازی) رابطه تان را سرد می کند

 

3- او را متهم نکنید تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید. در زمان و مکان مناسب بدون کشاندن حرف به خانواده همسرتان حتی اگر او گفت باز گیر دادی به خانواده من بگویید حرف من در مورد چارچوب زندگی خودمان است و مطمئن باش منظورم با آنها نیست.

 

4- با همسرتان ارتباط صمیمی‌تری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق شود حرف‌هایش را به شما بزند. به مرور زمان این کار می تواند کمک کند شما الویت زندگی همسرتان باشید و در آن هنگام است که می توان مرزهای مشخص تری برای زندگی تان اعمال نمایید.

 

ایجاد تغییر نیاز به پذیرش دارد یادتان باشد درک اینکه من خانواده ای دارم و وظیفه اصلی من محافظت از آنهاست در افراد وابسته فرایندی کند و طولانی ست و نیاز به صبوری و عشق زیاد به زندگی را می طلبد.🌹🌹🌹

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

بارداری باسایزتخمک10

پاسخ سلام ۱۰ روز دیگر باید مجدد سونوگرافی انجام بدهید تا نظر قطعی داده شود موفق باشید