رفتار همسرم در برابر خانواده اش

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 52 بازدید

سلام. ممنون که وقت می گذارید. من سه ساله ازدواج کردم

شوهرم پسرعمه من هست و 32 ساله. پسر عاقل و با شخصیتی بوده همیشه . همه همین طور می شناسنش

منم بخاطر همین ویژگی جواب مثبت دادم. شوهر من شخصیتی داره که تو محیط کار و دوستان و خانواده من و اقوام همه بهش احترام می زارن. سه ماهه رفته محل کار جدید. همه سرش قسم میخورن و کلی پیشرفت کرده بخاطر همین شخصیت خوبش

مشکل من رفتار شوهرم جلوی خانواده اش هست

متفاوت و  عجیب رفتار می کند.

شوهرم تو خانواده اش که باشه رفتارش خیلی بد میشه

خودش رو کوچک می کنه. با بچه ها خودش رو درگیر میکنه. همش باهاشون بازی می کنه

تو سری خور خانواده اش هست

نمی دونم چه طور بگم که به عمق فاجعه پی ببرین. همش حرف میزنه. چرت و پرت میگه. بقیه بهش میگن الاغ ...  نخور

ببخشید ولی کامل میگم که متوجه بشین. هرکاری بهش بگن انجام میده

مثلا من نوبت دکتر داشتم بعد داداش کوچکش زنگ زده بود که عصر بریم فلان جا

دکتر رفتن من رو کنسل کرد که به داداشش نه نگه و خیلی کارای دیگه شبیه به این

اصلا نمی تونه به خانواده ااش نه بگه . اگه بگن زنت رو طلاق بده بخدا به حرف شون گوش میده

یک بار با مادرش رفت سفر مادرش هم اجازه نداد که منم ببره با اینکه قبلش به من قول داده بود با هم بریم بخاطر حرف مادرش منو نبرد. اونجا بهم پیام میداد . بعد مادرش گفته چه حرفی دارین که این همه پیام میدی به زنت؟ چرا همش به زنت زنگ میزنی؟ طوری شده بود که به من می گفت بهم زنگ نزن و پیام نده. الان یک ماهه از سفر برگشته . قبلا از سرکار هر روز بهم پیام میداد. الان یک ماهه بهم پیام نمیده

اینجوری بله قربان گوی خانواده اش هست

اینقدر به خانواده اش چشم گفته و خوبی کرده که شده وظیفه. من خانواده همسرم رو خیلی زیاد می شناسم .چون رفتارشان همه یک جوره. عمه ها و پدرم و عموهایم همه همین جوری اند. هرچی براشون طاقچه بالا بزاری بیشتر عزیز میشی.

چه کنم با این اخلاق همسرم؟!

اطلاعات تکمیلی

سن 25 جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز

اینطور که متوجه شدم، چیزی که شما رو ناراحت کرده این هست که همسرتون در جمع خانواده‌شون، قدرت نه گفتن رو ندارند. جایگاه و احترامی رو که در محل کار دارن، در خانواده‌شون دارا نیستند. رفتاری انجام میدن که دور از شخصیت همیشگی‌شون هست و شما از این بابت متعجب و ناراحتید. تصور بنده این هست که شاید در خانواده، به همسرتون فرصت مخالفت و ابراز وجود به قدر کافی داده نشده.
 

مسلما شما نمی‌تونید بدون اینکه همسرتون بخوان، در رابطه‌ی ایشون با خانواده‌شون تغییری ایجاد کنید اما می‌تونید اگر کاری به نظرتون اشتباه هست، باهاش موافقت نکنید. مثلا اگر برای سفر با همسرتون توافق کردین یا وقت دکتر دارید، بی‌دلیل اون رو کنسل نکنید. یا اگر همسرتون برخلاف همیشه با شما تماس نمی‌گیرن، شما با ایشون تماس بگیرید و در واقع، با اون جریانی که راه افتاده همراه نشید و راه خودتون رو برید. ضمن اینکه وقتی از مساله‌ای ناراحت میشید، حتما در فرصتی مناسب با همسرتون صحبت کنید و احساس و درخواست‌تون رو واضح بیان کنید. نه اینکه مساله رو مسکوت بگذارید و در دل‌تون ناراحت باشید (چون اشاره نکردید که برخوردتون با این مسائل چی بوده، توضیح دادم براتون). کاری که شما می‌تونید انجام بدید این هست که بدون تحقیر و توهین و سرزنش، با ایشون صحبت کنید. خیلی محترمانه توضیح بدید که اولویت اول هر کسی باید همسرش باشه. شما ایشون رو اولویت اول می‌دونید و انتظار دارید اولویت اول ایشون هم شما باشید. از خوبی‌های ایشون صحبت کنید. بابت زحماتشون ازشون تقدیر کنید و در ادامه بگید که در چه موقعیت‌هایی ناراحت شدید و انتظارتون چی بوده. حواس‌تون باشه از کسی اسم نبرید و حساسیت ایجاد نکنید. مثلا نگید مادر شما گفتن فلان کار رو بکنی. بگید من در فلان موقعیت، از اینکه باهام تماس نگرفتی ناراحت شدم. ازت میخوام بدون هماهنگی با من قرار نذاری یا قراری رو کنسل نکنی. در انتهای صحبت‌تون باز هم نکته‌ی مثبتی از ایشون رو بیان کنید تا به اصطلاح، تلخی کلام گرفته بشه و همسرتون مطمئن بشن که شما قصد رنجوندن ایشون یا نادیده گرفتن خوبی‌هاشون رو ندارید. لطفا صبور باشید. شاید لازم باشه به مرور زمان، چندین بار مکالمه‌ی مشابهی رو داشته باشید تا کم‌کم همسرتون متوجه اهمیت مساله برای شما بشن و خواسته‌تون رو جدی بگیرند.

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha